خلاصه و نکات فصل دوم
همکاران محترم به لینک پایین مراجعه فرمایید:
http://moallemgoft.ir/thread-3079.html
اصطلاح نامه روانشناسي
اصطلاح نامه روانشناسي
همکاران محترم به لینک زیر مراجعه فرمایید:
http://www.rastgooei.com/Article/207/%D8%A7%D8%B5%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%AD%20%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A-%20%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA%20%D8%A7%D9%88%D9%84
حافظه، ساختار ها و فرایند ها
به لینک پایین مراجعه فرمایید:
http://mehregan-clinic.com/fa/images/pdf/hafeze-sakhtar-farayand.pdf
تفاوت بررسیهای آزمایشی و همبستگی
تفاوت بررسیهای آزمایشی و همبستگی
بین بررسیهای آزمایشی و بررسیهای همبستگی، فرقی اساسی وجود دارد. در بررسی آزمایشی، متغیری (متغیر مستقل) را بهصورتی قاعدەمند تغییر میدهیم تا اثر علی آن را بر متغیر دیگری (متغیر وابسته) مطالعه کنیم. اینگونه روابط علت و معلولی را نمیتوان برمبنای بررسیهای همبستگی استنتاج کرد. تفسیر همبستگی بهعنوان نوعی رابطهٔعلت و معلولی، مغالطهای است که نمونههائی از آن را در چند مثال زیر میبینید: درجه نرمی آسفالت خیابانهای یک شهر ممکن است با تعداد سکنه شهر که دچار آفتابزدگی میشوند همبستگی داشته باشد.اما این بدان معنی نیست که آسفالت نرم نوعی سم در هوا میپراکند که مردم را روانه بیمارستان میکند. تعبیر درست این است که تغییرات هر دو متغیر - نرمی آسفالت و شمار موارد آفتابزدگی - هر دو تحت تأثیر عامل دیگری یعنی حرارت آفتاب، ایجاد میشوند. مثال دیگر وجود همبستگی قوی مثبت بین تعداد لکلکهای روستاهای فرانسه، و تعداد نوزادانی است که در همان روستاها زاده میشوند. برعهده خواننده هوشمند است که دلایل احتمالی این همبستگی را بدون توسل بهفرض وجود رابطه علت و معلولی بین لکلکها و نوزادان توضیح دهد. این مثالها به ما هشدار میدهند که باید از تفسیر همبستگی بهعنوان رابطه علت و معلولی پرهیز کنیم. وقتی دو متغیر همبسته باشند تغییر یکی از آنها ممکن است علت تغییر دیگری باشد، اما در غیاب شواهد آزمایشی چنین استنتاجی ناموجه است.
منبع:
http://vista.ir/content/129270/%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%88-%D9%87%D9%85%D8%A8%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C/
قابل توجه همکاران گرامی
با عرض سلام و ادب خدمت همکاران گرامی، لطفا هنگام مراجعه به صفحه گروه روان شناسی، با توجه به دسته بندی محتوای سایت، از بخش ها و مطالب مختلفی که برای شما در نظر گرفته ایم بازدید فرمایید.
نورون و عصب
|
|
در عین اینکه نورونها از نظر شکل و اندازه آشکارا با هم تفاوت دارند دارای ویژگیهای مشترکی هم هستند. | |
|
|
از جسم یاخته (cell body) شاخههای کوتاهی بهنام دندریت (dendrite) (از لغت یونانی dendron بهمعنی درخت) منشعب میشوند. دندریتها و جسمیاخته از نورونهای مجاور خود تکانههای عصبی دریافت میکنند. این پیامها بهنوبهٔ خود از طریق زایدهٔ یاختهای بلند و باریک و لولهشکلی بهنام آکسون (axon) به سایر نورونها (یا به ماهیچهها و غدهها) انتقال مییابند. آکسون در انتهای خود شاخهشاخه میشود و آکسونهای فرعی ظریفی میسازد که در انتهای هریک، برآمدگیهای کوچکی است بهنام پایانهٔ سیناپسی. (synaptic terminal) پایانهٔ سیناپسی در واقع با نورونی که آن را تحریک میکند تماس ندارد بلکه بین پایانهٔ سیناپسی و جسم یاخته یا دندریت نورون گیرنده فاصله کوتاهی است. | |
این پیوندگاه را سیناپس (synapse) و فاصلهٔ یادشده را فاصلهٔ سیناپسی (synaptic gap) مینامند. وقتی تکانهٔ عصبی، آکسون را میپیماید و به پایانه میرسد موجب ترشح مادهٔ شیمیائی بهنام پیک عصبی (neurotransmitter) میشود. پیک عصبی در فاصلهٔ سیناپسی پراکنده شده و نورون بعدی را تحریک میکند و به این ترتیب تکانه را از نورونی دیگر میبرد. ممکن است آکسونهای نورونهای بسیاری با دندریتها و جسم یاختهٔ نورون واحدی سیناپس [پیوند] داشته باشند. (شکل سیناپسهای جسم یاختهٔ نورون) | |
|
|
آکسونهای مختلف و متعددی که بارها شاخهشاخه شدهاند ، روی دندریت یا جسمیاختهٔ نورون واحدی ، سیناپس میسازند. هر شاخهٔ آکسون به برآمدگیای بهنام پایانهٔ سیناپسی ختم میشود. در این پایانه مادهای شیمیائی هست که وقتی رها میشود تحریک عصبی را در سراسر سیناپس بهسوی دندریتها و جسم یاختهٔ نورون گیرنده هدایت میکند. | |
هرچند همهٔ یاختههای عصبی در این ویژگیهای عمومی مشترک هستند لیکن اندازه و شکل آنها بسیار گوناگون است (شکل شکل و اندازه نسبی نورون). طول آکسون نورون نخاعی ممکن است به ۹۰ تا ۱۲۰ سانتیمتر هم برسد و از انتهای نخاع تا انگشت پا امتداد داشته باشد، حال آنکه اندازهٔ آکسون نورون مغزی ممکن است در حدود چندهزارم سانتیمتر باشد. (شکل شکل و اندازه نسبی نورون) | |
![]() |
|
نورونها برحسب کارکرد عمومی سه دسته هستند: نورونهای حسی (sensory) (آوران) تکانههای دریافتی گیرندههای حسی را به دستگاه عصبی مرکزی میرسانند. گیرندههای حسی، یاختههای تخصصیافته در اندامهای حسی، عضلات، پوست، و مفصلها هستند که تغییرات فیزیکی و شیمیائی را دریافت و آنها را به تکانههائی تبدیل میکنند که از نورونهای حسی میگذرند. نورونهای حرکتی (motor) (وابران) حامل پیامهائی هستند که از مغز یا نخاع به اعضاء پاسخدهنده و عمدتاً به عضلات و یا غدهها میروند. نورونهای میانجی (interneurons) پیامهای نورونهای حسی را دریافت میکنند و تکانهها را به سایر نورونهای میانجی یا نورونهای حرکتی میفرستند. این نورونها فقط در مغز و چشم و نخاع وجود دارد. | |
دستگاه عصبی علاوه بر نورونها، مملو از یاختههای غیرعصبی بهنام گلیائی (glia) است که در میان نورونها پراکنده هستند و غالباً آنها را احاطه میکنند. نسبت تعداد یاختههای گلیائی به نورونها ۹ به ۱ است و بیش از نیمی از حجم مغز را تشکیل میدهند. نام گلیائی از واژهٔ یونانی glia بهمعنای چسب گرفته شده زیرا یکی از کارکردهای آنها نگهداشتن نورونها در جای خودشان است و علاوه بر این، مواد غذائی ضروری برای سلامت نورونها را تهیه میبینند. بهنظر میرسد یاختههای گلیائی وظایف 'خانهداری' مغز را برعهده دارند و از راه پاکیزهسازی محیط نورونها (بهویژه در سیناپسها) توان علامتدهی آنها را حفظ میکنند. تکثیر لجامگسیختهٔ یاختههای گلیائی علت تقریباً همهٔ تومورهای مغزی است. | |
بهسبب اختلاف روش اندازهگیری، تخمینهای بسیار متفاوتی از تعداد نورونها و یاختههای گلیائی دستگاه عصبی آدمی بهدست دادهاند و هنوز بین دانشمندان دربارهٔ این تخمینها اتفاقنظر وجود ندارد. تعداد نورونهای موجود در خود مغز بین ده میلیارد تا یک تریلیون و تعداد یاختههای گلیائی آن، ۹ برابر این رقم برآورد شده است (گراوز - Groves و ربک - Rebec در ۱۹۹۲). این رقمها البته نجومی است اما بیتردید پیچیدگیهای رفتار آدمی مستلزم وجود همین تعداد نورون است. منبع: http://vista.ir/content/129283/%D9%88%DB%8C%DA%98%DA%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D9%86-%28%DB%8C%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87%D9%94-%D8%B9%D8%B5%D8%A8%DB%8C%29/ |