تفاوت فلسفه الهی و فلسفه غربی در کلام آیت الله جوادی آملی

تفاوت فلسفه الهی و فلسفه غربی در کلام آیت الله جوادی آملی

 

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله جوادی آملی در دوازدهمین گردهمایی اساتید علوم عقلی که چهارشنبه شب در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، با تقدیر از برگزار کنندگان کنگره علامه طباطبایی گفتند: فلسفه به دو قسم نظری و عملی تقسیم شده است و این تقسیم مرتبط به علم است نه عامل. هر دوی این حوزه مرتبط به عقل نظری است.

ایشان افزودند: فهمیدن و اندیشه ورزی، کار عقل نظری است. حکمت و فلسفه را به فلسفه عملی و نظری تقسیم کرده است. فلسفه عملی از نهاد خانواده و حکومت و جامعه و افراد را شامل می شود. هیچ کسی در زمین و زمان نیست که فلسفه عملی به او مرتبط نباشد. این فلسفه با مردم و کشور و سیاست و تامین سعادت و کار دارد ولی فلسفه نظری به ویژه فلسفه الهی هیچ کاری با مردم و سیاست ندارد. آن کاری که فلسفه الهی به عهده دارد و رسالت اصلی فلسفه است به واسطه رئیس علوم بودن، تربیت علوم است و کاری با مردم ندارد. این فلسفه به دنبال الهی کردن علوم است.

ایشان گفتند: فلسفه رئیس علوم است، ولی رئیس جامعه نیست. حکمت عملی با همگان کار دارد، ولی رشته های مختلف علوم لجام گسیخته اند و رهبر می خواهند. در فلسفه الهی ثابت می شود که کل نظام سپهری مخلوق ذات اقدس الهی است و ثابت می کند که پیوند نظام سپهری با مبدا فاعلی گسستنی نیست.

معظم له افزودند: این مساله نظیر حرف و تکلم است. فلسفه الهی می گوید که تمام آسمان و زمینیان تکلم الهی هستند نه کلام است. تکلم بر عکس کلام ضبط کردنی نیست و بلکه لحظه ای است. فلسفه الهی یعنی اینکه هر موجود یک نظام فاعلی، غایی و داخلی به نام گوهر و هستی دارد. اگر یک لحظه ای ذات اقدس الهی عنایتش را از گوشه ای از زمین و زمان بردارد، آن عنصر نابود می شود. علم شرقی و غربی و ارضی و سماوی و زمانی علم است که این مثلث را به همین مثلث دریابد و آن را مثله نکند.

حضرت آیت الله الله جوادی آملی اظهارکردند: آنچه از غرب به شرق آمده آن است که مثلث الهی را مثله کرده اند. یعنی که آفرید و هدف آفریدن را گرفتند و لاشه زمین و آسمان رابه دانشمندان دادند و گفتند که میکروب شناس و آسمان شناس باشید. مثله شده، یک موجود سردخانه ای است و هیچ کسی عالم نمی شود که نتیجه آن یا جنگ جهانی است یا جنگ های نیابتی است. کار فلسفه آن است که این مثلث را مثله نکند.

ایشان گفتند: فلسفه الهی ابتدا مرده را زنده می کند، زنده را متحرکت می کند و با هدف و مبدا آشنا می کند و سپس به برکت این فلسفه الهی سایر علوم سامان می پذیرند. کار اصلی فلسفه الهی احیای علوم است. وقتی این فلسفه ارایه شد همه مسایل از جمله همه شئون فردی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در پرتو این فلسفه الهی سامان می گیرد.

معظم له یادآور شدند: در شهریور ۳۴ نزد استادم رفتم و گفتم که از تهران می خواهم به قم بروم و ایشان گفت که وقتی رفتید به قم سه درس معقول، منقول و اصول بخوانید و گذشته از حضرت کریمه، مراجع و بزرگانی در قم دفن هستند و کنار قبول ایناها برکات الهی فراوان است. همچنین گفت که شاگردان ارسطو هرگاه مشکل علمی داشتند کنار قبر ارسطو می رفتند و مشکلات آنها حل می شد. قبول آن سخت بود زیرا چنین مطلبی نشنیدیم.

ایشان با ذکر این مطلب که غالب ادعیه امام سجاد(ع) درس است، گفت: اگر خداوند به ما حمد را یاد نداده بود از هویت انسان خارج می شدیم که نشان می دهد که هویت انسان ناطق حامد است. این مطلب را از امام سجاد(ع) می آموزیم.

معظم له بیان کردند: در دعای هفدهم، امام از شر آثار شیطان به خداوند پناه می برد و بیان می کنند که ما را از شر شیطان حفظ کن و این دعا را توسعه بده. کسانی که دشمن شیطان شدند بنده تو هستند. علوم ربانیه که امام سجاد(ع) مطرح کرده است از این جهت است که شیطان مخالف فراگیری علوم ربانیه است.

ایشان گفتند: چگونه شد که در غرب کلیسا به فرهنگ سرا مبدل شد؟ رسالت اساتید این است که نظرات فلسفی را بررسی کنید و تلاش کنید که غرب هم زنده شود. این خون های پاک شهدا رسالت دارند و اثر دارند که چنین تحولی ایجاد کنند.

حضرت آیت الله جوادی آملی بیان کردند: شهدا می گویند که این همفکران ما که راهی راه ما هستند کجایند؟ راهیان شهدا در جبهه جنگ نرم هم حضور دارند. فلسفه الهی باید علوم را تربیت کند و علوم سردخانه ای مرده و بی روح را به شکل مثلث کامل دربیاورد تا این علم پرواز کند. غرب و شرق می گویند که زمین اینگونه است و این گونه خواهد شد، ولی به اینکه این زمین را چه کسی خلق کرد کاری ندارند.

ایشان گفتند: وقتی زمین شناسی می کنید، کتاب الهی را باز کردید، ولی خداوند کتاب تکوینی خدا است. نماز خواندن و مطالعه و پژوهش کردن هر دو امر دینی هستند. مطالعه زمین، یک امر توسلی است. هیچ چیزی در آسمان و زمین نیست که آیت خدا نباشد. شناخت آیت نیز کاملا دینی است. معنی دینی شدن دانشگاه، دینی شدن علم دانش است. دانشگاه را دانش، دینی می کند.

معظم له در خصوص ویژگی های بارز شخصیتی مرحوم علامه طباطبایی اظهار کردند: بارها یکی از مراجعی که هم عصر علامه طباطبایی بود به بنده می گفت که هیچ استادی به حد مرحوم طباطبایی نبود و ایشان انسان کامل بود.

ایشان فرمودند: راز این امر این بود که برخی از علوم ما را رها کرده است. زیرا علم یک موضوع، مبادی و یک سری مسایل دارد. نحو و صرف را برای آن گذاشتند که انسان مواظب قلم اش باشد و منطق را برای آن ایجاد کردند که انسان هرگونه نیندیشد.

همه علوم دارای یک اشتراک هستند، منطق میزان فکر است و ادبیات میزان بیان است. ولی اینکه کسی به این علم عمل میکند، در کجا قراردارد؟ در هیچ علمی غیر از موضوع و مبادی و مسایل نداریم، ولی تنها علمی که میزان را از منطق میگیرد و تنها علمی که میزانش معیار است، عرفان است. عرفان که منتظر آن نیست که عرف و بنای عقلا چه می گوید؟ عرفان به آن است که چه چیزی به انسان القا می شود.

حضرت آیت الله جوادی آملی بیان کردند: حکیم سبزواری گوشه ای از این حرف را به فلسفه آورده است و به جای مسایل سینوی، افسار اربعه را مطرح کرد. میزان علوم حصولی و معیار علم درونی است. علامه طباطبایی بخش وسیعی از علوم اش، معیار بود. ایشان در هیچ حادثه غمناکی، گله ای از هیچ کسی نداشت. ایشان به آسانی این راه را تحمل می کرد.

ایشان با مشقت مواظب زبانش نبود بلکه چون معیار داشت همیشه زبانش را نگه میداشت. ایشان می گفت که من به این مساله افتخار نمی کنم زیرا ما هجده نسل مان این گونه است. صدرایی سخن گفتن به وحدت شخصی گفتن ها نیست، بلکه ایشان سفر را درست کردند که میزانی را ایجاد کردند.

ایشان گفتند: مسافر، گذشته از زاد، نیازمند راحله است. امام عسکری(ع) فرمودند که تنها راحل ای که مسافر را به مقصد می رساند، نماز شب است. علامه طباطبایی چنین بودند. مرحوم صدرالمتالهین عرفان را به برهان نزدیک کرد.

حکیم الهی مدرس یزدی

حکیم الهی علي اكبر مدرس يزدي

استاد و فیلسوف بزرگ، مرحوم آیة اللّه ابو محمد، میرزا علی اکبر مدرس، متخلّص به « تجلی» و معروف به « حکیم الهی» ، فرزند حاج میرزا ابوالحسن تاجر اردکانی است که پدرش از اردکان به یزد مهاجرت نمود و او در حدود سال 1264ه ق در شهر یزد متولد گردید.

تحصیلات مقدماتی، چون فارسی، صرف و نحو عربی و فقه را نزد استادان یزد فرا گرفت، سپس راهی شهر اصفهان شد در آن زمان اصفهان دارالعلم بود، و مدرس یزدی مدت چهل سال در آن شهر به تحصیل و تدریس پرداخت و در علوم مختلف چون فقه و اصول، فلسفه و عرفان، کلام و ریاضیات سرآمد عصر خویش گردید.

یکی از شاگردانش از وی چنین نقل کرده است:

« مدت چهل سال در اصفهان به تحصیل اشتغال داشتم که جز مدرسه و راه حمام، جای دیگر را در اصفهان بلد نبودم.»

این مطلب می‏رساند، علاقه ایشان به تحصیل علم چنان بوده است که حتی اجازه گردش و دیدن شهر اصفهان را در مدت چهل سال به خود نمی‏داد.

پس از خاتمه دوران تحصیل در اصفهان، به تهران عزیمت نمود و در مدرسه شیخ عبدالحسین اقامت گزید.نظر به اینکه خواهرش ساکن قم بود و با وساطت وی از قم همسر اختیار نموده بود، در سال 1327ه ق به قم مهاجرت نمود و قبل از ورود حضرت آیة اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم، در مدرسه خان « آیة اللّه بروجردی» حوزه درس وسیعی را تشکیل داد.

ادامه مطلب: حکیم الهی مدرس یزدی

حکیم میرزا مهدی آشتیانی « فیلسوف شرق »

میرزا مهدی آشتیانی ( فيلسوف شرق )

حکیم فرزانه و فیلسوف عالی قدر مرحوم آیت اللّه میرزا مهدی آشتیانی در زمره فیلسوفانی است که عمری را به درس و بحث و تحقیق و تدریس سپری کرد و زندگی پاکیزه اش و صفای باطن و خلوص نیّتش الگوی فرهیختگان قرار گرفت.

شرح حال:

  پدر و نیاکان میرزا مهدی همه از علمای بزرگ اسلام بوده اند. در رأس این خاندان آیت اللّه العظمی حاج میرزا حسن آشتیانی (ره) معروف به میرزای آشتیانی است. ایشان از شاگردان برجسته علامه شیخ مرتضی انصاری (ره) ، و صاحب کتاب گرانسنگ «بحر الفوائد فی شرح الفرائد» می باشد.
میرزای آشتیانی بعد از درگذشت استاد، نجف را ترک کرد و به تهران آمد و حوزه درس گرمی را پایه گذارد.او را اولین کسی می دانند که نظرات و آرای شیخ انصاری را در ایران گسترش داده است. محفل علمی وی میعادگاه جوینده گان معرفت بود و تعداد زیادی از بزرگان در این محضر به فیض می رسیدند که از آن جمله اند: حضرات آیات عظام حاج میرزا فیض قمی، حاج شیخ محمد علی شاه آبادی، حاج شیخ محمد علی حائری قمی، حاج شیخ محمد کبیر قمی و...
میرزای آشتیانی به عنوان رئیس علمای تهران در جنبش شکوهمند تحریم تنباکو نقش فوق العاده ای را ایفا می کرد. ایشان که نماینده میرزای بزرگ شیرزای نیز بود در انجام رساندن هدف قیام و رهبری مردم دخالت مستقیم داشت.آن بزرگوار در سال 1319 قمری درگذشت.
از شاگردان مبرّز میرزای آشتیانی، برادرزاده اش، مرحوم آیت اللّه حاج میرزا جعفر آشتیانی است که افتخار دامادی استاد را نیز داشته است. او پدر فیلسوف عالی مقام میرزا مهدی آشتیانی می باشد.
آیت اللّه میرزا جعفر آشتیانی ملقب به میرزای کوچک علاوه بر استفاده از محفل پرشور علمی عموی گرامیش، از محضر اساتیدی همچون حکیم میرزا ابوالحسن جلوه، آقا علی حکیم زنوزی، آقا محمد رضا قمشه ای استفاده ها برد و به مقام بلندی از معارف الهیه رسید. ایشان در ادبیات و ریاضیات سر آمد علمای عصر خود و به طب و نجوم و هندسه و عرفان نیز تسلط داشت. حاج میرزا جعفر در سال 1324 قمری درگذشت و در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) مدفون گردید.

ادامه مطلب: حکیم میرزا مهدی آشتیانی « فیلسوف شرق »

حکیم قاضی سعید قمی

 

قاضى سعيد قمى

 

محمّدسعيدبن محمّدمفيد قمى معروف به حكيم كوچك و متخلّص به تنها. قاضى سعيد, از عرفا, حكما و مدرّسان برجسته علوم معقول و منقول و از شاگردان زبده و تراز اول مكتب ملاّرجبعلى تبريزى است. پدر وى مولى محمّدمفيد قمى از فقها, اطبّا و علماى قم و از شاگردان مولانا حاج حسين يزدى, شارح خلاصه شيخ بهائى و از تلامذه بهائى, بوده است, قاضى سعيد در دهم ذيقعده 1049 قمرى در قم متولّد شده و تحصيلات مقدّماتى خود را در قم شروع كرده و از استادانى همچون پدر خود مولى محمّدمفيد قمى, مولى شاه فتح الله بن هبةالله جعفرى, ملاّمحسن فيض كاشانى و ملاّعبدالرّزّاق لا هيجى بهره هايى وافر برده است. وى سپس به اصفهان رفته در مدرس مولى رجبعلى تبريزى حاضر گرديده است.

آقابزرگ تهرانى درباره وى مى نويسد:

(… تتلمذ اولاً على اصحاب مدرسة الملاصدرا الحادّة كالفيض و عبدالرزاق اللا هيجى, ثم رجع تبعاً لاخيه, فتلمذا على رجبعلى التبريزى ذوالمكتب المعتدل المرضى عندالحكومة و ضد صدرا فى مسئله الوجود….)

قاضى سعيد در آغاز عمر نيز, به همراه برادر بزرگ ترش, محمّدحسين, نزد پدر به تحصيل علم طب پرداخته است و پس از مسافرت به اصفهان هم, هردو, در زمره پزشكان مخصوص شاه عبّاس ثانى قرار مى گيرند, پس از گذشت چند سال از جانب شاه عبّاس ثانى كرسى قضاوت شهر قم بدو محوّل مى شود, به قم بازمى گردد, تا اين كه پس از فوت شاه عبّاس و جلوس شاه سليمان صفوى در سال 1077, بنا به سعايت بدگويان, شاه سليمان بر قاضى سعيد خشم گرفته او را از قضاوت بركنار مى كند, قاضى سعيد نيز در قم به تدريس و نگارش و عبادت و طاعت مشغول مى گردد تا اين كه در اواسط سال 1089 عازم اصفهان مى گردد و در حوزه اصفهان به تدريس و تصنيف رساله ها و كتابها مى پردازد. وى, دست كم تا سال 1102 در اصفهان مانده است. پس از آن و تا قبل از سال 1105 (كه در اين سال به شيخ الاسلامى دارالمؤمنين قم گمارده شده است) به قم بازگشته و تا پايان عمر در قم مقيم مى گردد. تاريخ دقيق فوت وى معيّن نيست و به طور يقين تا رمضان 1107 در قيد حيات بوده, چراكه در 18 رمضان همان سال, از نگارش جلد سّوم شرح توحيد صدوق را به پايان رسانده است.90 مدفن ايشان در قبرستان شيخان قم و جنب مقبره جناب شيخ ابوالحسن على بن بابويه است (كه اكنون به خاطر عبور خيابان ارم از ميان گورستان شيخان, اين مقبره در كنار مدرسه آيت الله گلپايگانى واقع شده است.)

ادامه مطلب: حکیم قاضی سعید قمی

حکیم هیدجی

 

حكيم هيدجي

حكيم « هيدجى» در زمره دانشورانى است كه با وجود كسب كمالات گوناگون علمى هيچ گاه خود را بى نياز از عبادات و بجاى آوردن فرائض و نوافل نديد و توانمندى در عرصه دانشورى را با فضيلتى كه با اخلاق و تقوا به خود اختصاص داد، توأم ساخت و در واقع علم و ايمان را مكمّل و متمّم هم نمود و به همين دليل به جاى آنكه در درّه خوديّت به بام غرور برود، دامنه‏هاى ديانت را پيمود و خويشتن را به قله كرامت انسانى رسانيد و در اقيانوس پژوهش به غواصى پرداخت و مرواريدهاى معرفت را بدست آورد و جان خود را از تعلقات دنيايى و پيوستگى‏هاى فناپذير پيراست.

 زادگاه

 استان زنجان از جمله نقاط باستانى ايران است كه در سال ۲۴هجرى توسط لشكر اسلام به فرماندهى براءبن غارب از اصحاب رسول اكرم (ص)فتح گرديد. اين ناحيه و توابع آن در طول تاريخ داراى سوابق علمى و فرهنگى درخشانى بوده است و رادمرانى خردمند و وارسته از آن و پيرامونش برخاسته‏اند.

 يكى از شهرستانهاى مهم اين استان ابهر است. اين شهر در منطقه معتدل كوهستانى در دره وسيعى در جنوب غربى زنجان و بر سر راه تهران به تبريز قرار گرفته و ۳۲۷۵كيلومتر مربع مساحت دارد.  از ويژگى‏هاى مهم ابهر اين است كه در قرن چهارم هجرى جزو قلمرو علويان قرار گرفت.اثيرالدين مفضل بن عمر ابهرى ( متوفى ۶۶۳ه.ق) از دانشمندان رياضى قرن هفتم كه در رصد خانه مراغه با خواجه نصير طوسى همكارى مى‏كرد، از اهالى اين ديار است.

 در چهارده كيلومترى شمال غربى ابهر به جانب زنجان شهر « هيدج» واقع شده كه اهالى آن شيعه هستند و به زبان تركى سخن مى‏گويند.

 در هر حال حكيم الهى و فيلسوف جهان تشيع حاج ملا محمد فرزند حاج معصوم على به سال ۱۲۷۰ه. ق مطابق ۱۲۳۳ه. ش در اين آبادى ديده به جهان گشود و موجب شهرت آن گشت. حكيم هيدجى دوران طفوليت را در خانواده‏اى متديّن و نيكوسرشت سپرى كرد و از همان اوان نوجوانى استعداد خود را در زمينه‏هاى علمى و ادبى بروز داد. او بخشى مقدماتى را در موطن خويش از آخوند ملا محمد فرا گرفت.

ادامه مطلب: حکیم هیدجی