به نام خداوند جان و خرد
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به پیشگاه همکاران ارجمند
فایل پرده نگار آرایه های ادبی پایه دوازدهم را از لینک زیر دریافت نمایید.
با ارادت
مینا اکبری فراهانی
به نام خداوند جان و خرد
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به پیشگاه همکاران ارجمند
فایل پرده نگار آرایه های ادبی پایه دوازدهم را از لینک زیر دریافت نمایید.
با ارادت
مینا اکبری فراهانی
به نام خداوند جان آفرین
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به پیشگاه همکاران گرامی و اندیشمند
فایل پرده نکار آرایه های ادبی ویژۀ پایۀ یازدهم را از لینک زیر دریافت نمایید.
با ارادت
مینا اکبری فراهانی
به نام خداوند جان و خرد
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به پیشگاه همکاران عزیز و گرانقدر
پرده نگار آرایه های ادبی ویژۀ پایۀ دهم را از لینک زیر دریافت نمایید.
با ارادت
مینا اکبری فراهانی
به نام خداوند جان و خرد
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به پیشگاه همکاران عزیز و فرهیخته
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصهایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
(عبید زاکانی)
یلدایتان فرخنده باد!
به نام خداوند جان و خرد
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به پیشگاه همکاران ارجمند و استادان فرهیخته
بخش پایانی اسطوره و اسطوره شناسی
اسطوره و تاریخ
اسطوره و تاریخ را میتوان دو شق بدیل برای نگریستن به گذشته دانست. نگرش تاریخی، نخست مستلزم تعیین چهارچوبی زمانی و سالشمار رویدادها ست و بعد، مقایسۀ روایتهای مختلف. این مقایسه نیز مستلزم وجود خط برای ثبت و ضبط وقایع گذشته است تا بتوان گزارشی منطقی از آنها ارائه داد. ولی جایی که خواندن و نوشتن وجود ندارد یا سواد محدود به عدهای انگشتشمار است، روایتهای شفاهی چهرهای اسطورهای مییابند.
حتى در جوامعی که توان خواندن و نوشتن بسیار گسترده است و تاریخنگاری رواج دارد، باز ممکن است نظر بیشتر افراد دربارۀ گذشته مخلوطی از روایتهای موروثی اسطورهمانند باشد. مسائل عقیدتی میان پیروان مذاهب یا ایدئولوژیهای سیاسی مختلف در بسیاری موارد مبتنیبر اینگونه اطلاعات است. گاه دیده میشود که روایتهایی که هرطرف در دفاع از مدعیات خویش بدانها استناد میکند، به اسطوره شباهت دارند؛ زیرا نقش آنها عمدتاً توجیه دوستیها و دشمنیهای جاری، بدون توجه لازم به صدق و کذب آنها ست. کسی که بخواهد با توسل به عینیت تاریخی، اعتقادات دو طرف را به محک بزند، ناگزیر در برابر ایمان شبهدینی آنان در میماند.
از سوی دیگر، حتى در آثار تاریخنگاران ممکن است جنبههای اسطورهای دیده شود. نمونۀ روشن چنین کسان هرودت، مورخ نامدار یونانی، معروف به «پدر تاریخ» است که از نظر بهرهگیری از روش تاریخنگاری و مقایسۀ اطلاعات ضد و نقیض و ساختن چهارچوبی زمانی برای روایت رویدادها باید مورخ به شمار آید؛ ولی کارش درعینحال سرشار از موضوعات و داستانهایی است که از اساطیر یونانی مایه میگیرند. گویی به نظر او تاریخ و اسطوره با یکدیگر منافات ندارند و هردو را باید اجزاء طرح عمومی گزارش دربارۀ گذشته شمرد.
مآخذ
بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران: پارۀ نخست، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ گادامر، هانس ـ گئورگ، آغاز فلسفه، ترجمۀ عزتالله فولادوند، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ نیز:
Bolle, K. W., «Myth: An Overview», ER, vol. X; id. and R. G. A. Buxton, «Myth and Mythology», Britannica, 1995, vol. XXIV; Detienne, M., The Creation of Mythology, tr. M. Cook, Chicago, 1986; id. and J.-P. Vernant, Cunning Intelligence in Greek Culture and Society , Chicago, 1991; Eliade, M., Myth and Reality (Religious Traditions of the World), tr. W. Trask, New York, 1968; id., The Myth of the Eternal Return: Cosmos and History, tr. W. Trask, Princeton, 1971; id., The Sacred and the Profane : The Nature of Religion, tr. W. Trask, San Diego, 1987; Hadas, M., Introduction to Classical Drama, New York, 1966; Harrison, J. E., Prologomena to the Study of Greek Religion, Princeton, 1991; MacIntyre, A., «Myth», The Encyclopedia of Philosophy, ed. P. Edwards, New York/ London, 1967, vol. V; Murry, G., Five Stages of Greek Religion, New York, nd.; Snell, B., The Discovery of the Mind, New York, 1982.
عزتالله فولادوند (دانا)
با ارادت
مینا اکبری فراهانی
به نام خداوند جان و خرد
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به پیشگاه همکاران گرامی و استادان فرزانه
مقاله اسطوره و اسطوره شناسی (بخش هشتم )
اسطوره در جهان امروز
اسطوره ظاهراً از آغاز شکلگیری جوامع و تمدنها با بشر همراه بوده است. اسطورهپردازی اعم از اینکه ناشی از فطرت آدمی دانسته شود یا محصول عوامل محیطی و فرهنگی، پایانی ندارد. چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، اسطورهها با گذشت زمان، تحول مییابند و تغییر شکل میدهند. به ناظران سطحی ممکن است چنین بنماید که اسطورهپردازی متعلق به روزگاران دوردست و اقوام بسیار کهن است. ولی اگر به دیدۀ تحقیق بنگریم، خواهیم دید که چنین پنداری خطا ست و اسطوره و اسطورهپردازی هنوز از جهان رخت برنبسته است.
در سدۀ ۱۹م، تصور بر این بود که دین نیز در نتیجۀ تکامل عمومی جهان به راه انحطاط و زوال میرود. اما شواهد موجود نشان میدهند که بههیچوجه نمیتوان اسطوره را گونهای از هنرها و تجربههای دینی شمرد که تنها در اعصار گذشته در میان اقوام عمدتاً بیسواد پدید آمد و رشد کرد. جستوجو برای یافتن اساطیر را نباید به کشف بقایا یا «سنگواره»های ادیان و آیینهایی محدود کرد که اکنون برافتاده، و از یاد رفتهاند. سرگذشت بشر پیچیده است و به صرف اینکه تصورات غالب در هر عصر دگرگون میشوند، بهآسانی گوشههای پنهان خود را آشکار نمیسازد و عناصر اساسی سازندۀ تاریخ را رها نمیکند. یکی از این عناصر، خلاقیتی است که آدمی در اسطورهپردازی به کار برده است. صرفنظر از اینکه ادیان بزرگ جهانی اساطیر را خرافات پیشینیان و قصههای دروغ بنامند و محکوم کنند، مشاهدۀ وضع جهان نشان میدهد که بازار اسطوره همچنان گرم است.
این تصور خطا ست که گریبان خویش را از چنگ اساطیر رهانیدهایم و اکنون بهسرعت به سوی پالایش زندگی از اینگونه «خرافات» پیش میرویم. بنای آن تصور بر این فرض است که دنیای ما «واقعی» و «واقعبین» است و برخلاف گذشته، افسانهها و خرافات را مردود میشمارد. ولی نباید از یاد برد که هر عصر و تمدنی بنا را بر همینگونه فرض گذاشته بود و هنوز هم میگذارد. هر اسطوره تنها هنگامی در همۀ جوانب آن به تمام دیده میشود که چونوچرا در آن راه یابد و نمود «واقعیت» پنداشته نشود. در زمان کنونی، محرومیت از فاصلۀ زمانی و روانی لازم، سبب میشود که نتوانیم اسطورههای عصر خویش را به دیدۀ روشن تشخیص دهیم و ارزیابی کنیم. این کار ضرورتاً باید به نسلهای بعد سپرده شود.
جریان «عقلانی» اسطورهها بارها در تاریخ تکرار شده است. از نمونههای آن کوشش فیلسوفان یونان قدیم برای حرکت از «اسطوره» (muthos) به «عقل» (logos) بود؛ یا رواج تفسیرهای تاریخی در اواخر سدههای میانی میلادی که راه را برای تاریخنگاری و توجه به پدیدههای روانی، اجتماعی و اقتصادی هموار کرد. فیلسوفان و دانشمندان طبیعی رنسانس و ادوار بعد کوشیدند طبیعت را اصل قرار دهند و چهرهها و رویدادهای اسطورهای را محصول بیخبری پیشینیان از قوانین طبیعی و کوشش در تبیین پدیدههای مشهور معرفی کنند. ولی چنانکه تاریخ پیاپی نشان داده است، جریان عقلانیکردن بیبازگشت نیست.
همزمان با اکتشافات اواخر سدههای میانه، و دورۀ رنسانس، بهویژه در اخترشناسی، جریانی از نو پدید آمد که تصور خدا و قوانین فراجهانی حاکم بر کائنات را برای آشتیدادن آنها با یافتههای علوم جدید، هرچه بیشتر به قلمرو مجردات برد و چهرهای متعالی به آن داد. این جریان با گسترش پژوهشها و افزایش اکتشافات علمی در سدههای ۱۹ و ۲۰ م نهتنها به ضعف نگرایید، بلکه در فلسفه و ادبیات و جهانبینی بخش پهناوری از مردم جهان متمدن، حتى شدت گرفت و به بازخیزی جنبشهای مذهبی و پیدایش فرقههای اعتقادی و نهضتهای سیاسی شگفتانگیز انجامید و به موازات پیشرفت «عقلانیت»، اسطورههای جدید آفرید.
در اسطورهها خاصیتی است که حتى پس از «عقلانی»شدن، باز بقایایی برجای میگذارند. زدودن این بازماندهها در سدههای ۱۹ و ۲۰ م وجهۀ همت اولیای مذاهب بوده است. اصطلاح «اسطورهزدایی[۳]» را رودُلف بولتمان، الٰهیدان پرُتستانِ آلمانی، وضع کرد و ازآنپس، این موضوع نهتنها در مذهب پرتستان، بلکه در محافل نواندیشان دینی یهودی و اسلامی نیز مطرح بوده است.
اساطیر حتى در جوامع صنعتی پیشرفته هنوز محور اندیشه و کردار بخشهای گستردهای از مردماند و به صورتهای امروزیِ داستانها و فیلمهای مردمپسند یا برخی ایدئولوژیهای قومی، مذهبی، نژادی و سیاسی، برخی از نگرشهای قالبی، موروثی و تقلیدی را استوار نگاه میدارند. ژرژ سورِل، نویسندۀ فرانسوی، در اوایل سدۀ ۲۰ م فرق گذاشت میان اعتقادات تابع ملاک صدق و کذب و اعتقاداتی که آن ملاک دربارۀ آنها کاربرد ندارد و باید بر این اساس سنجیده شوند که آیا هنوز تأثیری در اذهان دارند یا از تأثیر افتادهاند. غالباً اسطوره اعتقادی دربارۀ آینده است که عمیقترین خواستهای گروه اجتماعی خاصی را در بر میگیرد، مانند مسیحاگرایی یا پیشگویی هیتلر دربارۀ عمر هزارسالۀ رایش آلمان یا پیشگویی مارکسیستها دربارۀ پژمردن و برافتادن تدریجی دولت و پیروزی نهایی پرولتاریا. در سیاست، اسطوره هنگامی بر اذهان مسلط میشود که خادم منافع گروهی خاص باشد و به آرزوهای آن گروه محوریت دهد. صدق یا کذب آن در این مواقع مطرح نیست.
امروزه گفته میشود که سیاست همان نقشی را بر عهده دارد که روزگاری درگذشته، دین و اسطوره داشتند؛ ولی مسئله پیچیدهتر از این است. به همان وجه که اسطوره همواره شامل عناصر قوی سیاسی و اجتماعی بوده است، جنبشها و نظریههای سیاسی نیز ابعاد اسطورهای دارند، و این ابعاد به انسجامیافتن و همبستگی واحدهای سیاسی، از روستا گرفته تا کشور، کمک میکنند. گاهی در بحثهای معاصر دربارۀ سرمایهداری و سوسیالیسم، عنصر اسطورهای آنچنان قوت میگیرد که شاید بتوان گفت دامنۀ سخن به عرصۀ اساطیر کشانده میشود.
ادامه دارد
با ارادت
مینا اکبری فراهانی
به نام خداوند جان و خرد
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به پیشگاه همکاران فرهیخته و استادان گرامی
برگزاری کارگاه با عنوان :
«هم اندیشی بررسی محتوای کتب آموزشی فارسی (کتابهای فارسی، نگارش و علوم و فنون ادبی ) در جهت اصلاح و بهبود آن»
روز چهارشنبه 9 / 9 / 1401 ساعت : 18:30
مکان : خیابان ساحلی ، خانه معلم شماره 1 ، سالن آموزش
از همکاران گرانقدر دعوت می شود پیشنهادات و انتقادات و اشکالات کتابهای درسی مذکور را به صورت مکتوب تدوین نمایند و در کارگاه ارائه دهند. گروه ادبیات استان پس از آن متن همکاران محترم را جهت اصلاح و بهبود به دبیرخانه و دفتر تألیف کتب درسی ارجاع می دهد.
چشم به راه قدوم سبز و حضور ارزشمندتان هستیم.
با ارادت
مینا اکبری فراهانی
به نام خداوند جان و خرد
مقاله اسطوره و اسطوره شناسی (بخش هفتم)
۶. اسطورههای چرخۀ زمان
عموماً در اساطیر متعلق به آیینهای کهن، تصور جهان و طبیعت و انسان مبتنیبر تصور چرخۀ زمان است. تصور اخیر در بسیاری از نظامهای دینی و فلسفی بزرگ، مانند آیین برهمنی و بودایی و فلسفۀ افلاطون وجود دارد و تا اندازهای مغایر با تصور حرکت مستقیمالخط زمان در یهودیت، مسیحیت و اسلام است. ولی هیچ فرهنگی، حتى فرهنگ یهودی یا مسیحی یا اسلامی، نوشدن فصلها و نوزایی طبیعت را، که ظاهراً در نحوۀ ادراک بشر از جهان نقش بسته است، کاملاً نادیده نمیگیرد.
۷. اسطـورههـای یـاد و فـرامـوشـی
در بسیـاری از فرهنگهـا، اسطورههای یاد و فراموشی نقش داشتهاند، و در جاهایی که تصور نوزایی و تناسخ وجود دارد، بسیار اهمیت دارند. برخی ادعا کردهاند که دورههایی را که پیش از زندگی کنونی زیستهاند، به یاد دارند، و کسانی انگشتشمار (ازجمله بودا) گفتهاند که حتى نخستین باری را که پا به عرصۀ وجود نهادهاند، به خاطر میآورند. در بسیاری از افسانههای هندی، پردۀ پندار و توهم (مایا) مانع از این میشود که شخص اصل و هدف خویش را به یاد آورد. در مذهب گنوسی نیز سخن از همینگونه فراموشی میرود که باید در برابر آن مقاومت ورزید. در فلسفه به مسئلۀ یاد و فراموشی در اندیشۀ یکی از فیلسوفان قرون وسطایی هند، شانکارا، و البته نزد افلاطون در رسالۀ مِنون برمیخوریم.
۸. اسطورههای قضا و قدر
علم احکام نجوم یا صناعت تنجیم [۲]احتمالاً روشنترین نشانۀ ارتباطی است که بشر خواسته است میان افعال انسان و گردش افلاک برقرار سازد؛ حتى در جوامع پیشرفتۀ امروز نیز به نمونههایی از کوشش بشر برای برقرارسازی چنین ارتباطی برمیخوریم. آدمی در بسیاری از اوقات دربارۀ سرنوشت خویش دچار شک و تردید میشود. در برخی از اسطورهها، تقدیر نشانۀ قدرت چیرهگر یکی از ایزدان است. در بابِل چنین پنداشته میشد که مَردوک، خدای بابِلیان، در جنگ آغازینِ پیش از آفرینش، «الواح تقدیر» را به دست آورده بود. در یونان باستان، هِـسیودوس خدای خدایان، زئوس را حاکم بر همه چیز معرفی میکند؛ ولی هُمِر میگوید که زئوس در برابر تقدیر ناتوان است، چنانکه نمیتواند جان پسر خویش را نجات دهد. در اساطیر، مسئلۀ رابطۀ سرنوشت با قانون الٰهی و عدل الٰهی و توجیه وجود شر در جهان و موجبیت علّی بیان شده است.
۹. اسطورههای شاهان و زاهدان
تنها در فرهنگهایی که نوعی از پادشاهی را مقدس انگاشتهاند، چنین اسطورههایی دربارۀ شاهان دیده میشوند. در مدارک پرستشگاههای بابل از نذرونیاز در پیشگاه شاهان مقدس سخن رفته است، و در سرودهای دینی خطاب به آنان، به ازدواجشان با یکی از ایزدبانوان اشاره میشود. در مصر باستان، «حیاتبخش» یکی از صفات شاه بود. شاه واسطهای پنداشته میشد میان عالم ایزدی و جهان انسانها. مراسم رسمیِ رسانیدن شاهان به مرتبۀ خدایی در دورههای بالنسبه اخیر تاریخ پدید میآید. یکی از نخستین و چشمگیرترین این موارد، الوهیتبخشیدن به اسکندر مقدونی بود. در روم بـاستان نیز برخی از امپراتوران پس از مرگ به آن درجه رسانده میشدند. اما درمورد زاهدان و قدیسان، اینگونه روایتها را باید بیشتر از مقولۀ حکایات دانست تا اساطیر. بااینحال، مصادیقی در این زمینه پیدا میشوند (مانند منصور حلاج، عارف و صوفی مشهور در اسلام، یا فرانسیس قدیس در مسیحیت) که داستان آنها افزونبر اینکه الگویی برای زندگی در این دنیا به شمار میرود، جنبۀ اسطورهای نیز دارد.
ادامه دارد
با ارادت
مینا اکبری فراهانی