به نام خداوند جان و خرد
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به پیشگاه همکاران گرامی و استادان فرزانه
مقاله اسطوره و اسطوره شناسی (بخش ششم)
اقسام اسطوره
2. اسطورههای فرجام و نابودی
فرجام یا پایان در اساطیر هم به معنای مرگ است و هم به معنای پایان جهان. اسطورههای ناظر بر پیدایش مرگ همچنین بیان میکنند که مرگ بهخودیخود پایان حیات نیست. این اسطورهها همان اندازه در فرهنگهای گوناگون رواج داشتهاند که اساطیر مربوط به آفرینش. در یکی از رایجترین این قبیل اسطورهها از زمان آغازینی سخن میرود که مرگ هنوز جایی در آن نداشت و در نتیجۀ خطایی مشخص یا بهعنوان کیفر یا بهعلت تصمیم آفریدگار به جلوگیری از ازدحام در زمین، پدید آمد.
۳. اسطورههای بازخیزی
امید به پدیدآمدن جهانی نو گاهبهگاه در بسیاری از تمدنها دیده میشود. در این موارد، تکیه بر آن است که رهبری پیشگو پایان جهان کنونی، رستاخیز مردگان و نوزایی عالم را پیشگویی میکند. شخصیتی محوری یا قهرمانی فرهنگی بازمیگردد، و مؤمنان به فرماندهی او به جنگ نیروهای خبیث و شرور میروند.
۴. اسطورههای ایزدان دانشپرور و مُنجیان
در بسیاری از فرهنگهای پیش از پیدایش خط، اسطورههایی وجود داشته، مربوط به چهرهای فوق انسانی (مانند پرومِتِئوس در اساطیر یونانی) که آفرینندۀ جهان نبوده، ولی با اعطای دانش و فن به آدمی، دنیا را کامل کرده است. چنین شخصیتی گاه سلامتبخش و نجاتبخش نیز دانسته میشود. اسطورههای مُنجیان غالباً به رستگاری نهایی نیز ربط داده میشوند. تصور قیامت و روز حساب، هم در آیین زردشت وجود دارد و هم در مذاهب یهودی، مسیحی و اسلامی، و در پی آن، رستگاری میآید. در زردشتیگری، منجیان یا «سوشیانت»ها بازمیآیند و در پیکار خیر و شر شرکت میجویند و به پیروزی نیکی و پرتوافکنی نور آسمان بر همۀ آفریدگان یاری میرسانند.
۵. اسطورههای زمان و ادوار و اکوار
حرکت منظم اجرام آسمانی همواره توجه هر جامعهای را جلب کرده است. سیر بیوقفه و دگرگونیناپذیر خورشید و ماه و ستارگان همیشه تصور زمانی بیآغاز و انجام و، بنابراین، فراسوی زمان بشری را به اذهان القا کرده است و بسیاری از اسطورهها به رابطۀ آن دو پرداختهاند. عدد ۴ بیش از همه در این زمینه کاربرد داشته است. زردشتیان ایران باستان عمر جهان را ۱۲ هزار سال، بخششده به ۴ دورۀ ۳هزارساله، میدانستند و باور داشتند که در پایان واپسین دوره، اهورامزدا، یا سرور دانا، بر اهریمن پیروز خواهد شد. در «کتاب دانیال نبی» در عهد قدیم از ۴ «سلطنت» سخن میرود، بهترتیب از طلا، نقره، برنج، و مخلوط آهن و گِل و پس از آن، «خدای آسمانها سلطنتی را که تا ابدالآباد زایل نشود، برپا خواهد نمود» (باب سوم، بندهای ۳۰-۴۶). مسئلۀ ۴ دورۀ عمر جهان، هریک ساختهشده از یکی از فلزات، در آثار نویسندگان یونانی نیز به میان میآید. در یهودیت، همچنین این تصور پدید آمد که میان هـر دو دوره و پیش از سلطنت ابدی، دورهای هزارسـاله فـاصله میافتد (هزارهگرایی [۱]از اینجا پدید آمده است). البته عددهای دیگری نیز در اسطورهها ذکر شدهاند (۳، ۶، ۷، ۱۲ و ۷۲)، اما غلبه با عدد ۴ بوده است. پیچیدهترین دستگاه محاسبۀ دورههای عمر جهان در آیین هندو و آیین بودایی دیده میشود که برطبق آن، جهانها پدید میآیند و به پایان میرسند. هر یک از ۴ دوره عمر کوتاهتری دارد و شر و پلیدی در آن فزونی میگیرد. به موضوع دور و بازگشت (اکوار) جهانها پس از نابودی، نهتنها در آیینهای هند، بلکه در دیگر جاها نیز برمیخوریم، مانند آیین اُرفِئوسی و فلسفۀ رواقی در یونان.
ادامه دارد
با ارادت
مینا اکبری فراهانی