خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّ ظلّه العالی) - (بخش اول)
✨?✨?✨?✨?✨
✨
⭕️خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّ ظلّه العالی) - (بخش اول)
?در ابتداى ظهور پیامبر اسلام(ص) انتظار میرفت که #قوم_یهود پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند؛ چراکه آنها - برخلاف مشرکان - #اهل_کتاب بودند. به علاوه صفات #پیامبر_اسلام(ص) را نیز در کتابهاى خود خوانده بودند. ولى #قرآن میگوید: با سابقه بدى که اکثریت آنها دارند، انتظار شما مورد ندارد. چراکه گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب میشودکه با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند. [۱]
?افترا به خدا، پیامبر و کتب آسمانی
?قوم یهودمیگفتند: «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیاماً مَعْدُودَةً؛ هرگز آتش دوزخ جز چند روزى معدودى به ما نخواهد رسید». [۲] آنها معتقد بودند که چون نیاکان و اجدادشان پیامبران خدا بودند، آنها را شفاعت خواهند کرد، و یا گمان ميکردند میتوان براى گناهان فدیه و بدل تهیه نمود. [۳] در حالات یهود میخوانیم که آنهابراى کفاره گناهانشان قربانى میکردند، اگر دسترسى به قربانى بزرگ نداشتند یک جفت کبوترقربانى میکردند. [۴]
?«ابن صوریا» دانشمند یهودى از روى لجاج و عناد به پیامبراسلام (ص) گفت:تو چیزى که براى ما مفهوم باشد نیاورده اى! و خداوند نشانه روشنى بر تو نازل نکرده تا ما از تو تبعیت کنیم، آیه[۵] نازل شد و به او صریحاً پاسخ گفت.[۶] آیه ۱۰۱ سورۀ بقره، تاکید صریح تر و گویاترى روى همین موضوع دارد میفرماید: «وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ کتابَ اللهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کأَنَّهُمْ لا یعْلَمُونَ؛ هنگامى که فرستاده اى از سوى خدا به سراغ آنها آمد و با نشانه هایى که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنانکه داراى کتاب بودند کتاب الهى را پشت سر افکندند، چنانکه گویى اصلاً ازآن خبر ندارند»!
?بهانه جویی در یهود بنى اسرائیل
?ملتیهود از زمان #حضرت_موسى (ع) تاکنون برنامه #بهانه_جویی را دنبال کرده اند.[۸] در آیۀ۶۷ سورۀ بقره میخوانیم: «وَ اذْ قالَ مُوسى لِقُوْمِهِ انَّ اللهَ یأْمرُکم انْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أتتخِذنا هُزُواً قالَ اعُوذُ بِاللهِ انْ اکونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ و[به خاطر بیاور] هنگامى را که موسى به قوم خودگفت: خداوند به شمادستور میدهد ماده گاوى را ذبح کنید، گفتند: آیا مارا مسخره میکنى؟ موسى گفت:به خدا پناه میبرم ازاینکه از جاهلان باشم!» این آیه مربوط به ماجراى قتلى است که در بنى اسرائیل اتفاق افتاد، و چون قاتل شناخته نشد، و میرفت که منشأ درگیریهای عظیمى میان قبائل بنى اسرائیل گردد، دستورى از سوى خداوند رسید که ماده گاوى را ذبح کنند، و قسمتى از بدن آنرا به بدن مقتول زنند تا به سخن آید و قاتل خود را معرفى کند.[۹]
?لجاجت و خیره سرى و بهانه جویى بنى اسرائیل اجازه نميداد موضوع خاتمه یابد. بنى اسرائیل ميخواستند بااین بهانه جوییها و لجاجتها، موسى (ع) شرایطى را پیشنهاد کند که اصلًا چنین گاوى پیدا نشود تا به ماجراجویى خود ادامه دهند.[۱۰] مفسر بزرگ اسلام مرحوم طبرسى از قول «ابن زید» چنین نقل میکند: هنگامى که #موسى(ع) از کوه طور بازگشت و #تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام کرد کتاب آسمانى آورده ام که حاوى دستورات دینى و حلال و حرام است، دستوراتى که خداوند برنامه کار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید. یهود به بهانه اینکه تکالیف مشکلى براى آنان آورده، بناى نافرمانى و سرکشى گذاشتند. [۱۱]
?همچنین قوم یهود، براى اینکه از قبول اسلام، سر باز زنند، بهانه هاى عجیبى مى آوردند از جمله [۱۲] بهانه آنها این بود که چون جبرئیل فرشته وحى تو است و تکالیف سنگین خدا را ابلاغ میکند ما ایمان نمى آوریم. [۱۳] آنها میگفتند: «الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللهَ عَهِدَ إِلَینا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یأْتِینا بِقُرْبانٍ تَأْکلُهُ النَّارُ؛ خدا از ما پیمان گرفته که دعوت هیچ پیامبرى را نپذیریم، تا براى ما قربانى بیاورد که آتش آنرا بخورد!» [۱۴] و یا این آیه شریفه: «یسْئَلُک أَهْلُ الْکتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیهِمْ کتاباً مِنَ السَّماءِ؛ اهل کتاب (یهود) از تو تقاضا ميکنندکه کتابى ازآسمان [یکجا] بر آنها نازل کنى!» [۱۵]
پی نوشتها؛
[۱]تفسیرنمونه ج۱ ص۳۱۴ [۲]سوره بقره آیه ۸۰؛ (آیین ما «اصل الشیعة»، ص۷۱) [۳]برگزیده تفسیر نمونه ج۱ ص۷۱ [۴]همان ص۷۲ [۵]بقره، ۹۷ [۶]مجمع البیان و تفسیر قرطبى ذیل آیه مورد بحث؛ (تفسیرنمونه ج۱ ص۳۶۶) [۷]تفسیرنمونه ج۱ ص۳۶۷ [۸]همان، ص۳۶۱ [۹]پیام قرآن ج۱ ص۹۸ [۱۰]اخلاق در قرآن ج۳ ص۴۴ [۱۱]تفسیرنمونه ج۱ ص۲۹۴ [۱۲]برگزیده تفسیرنمونه ج۱ ص۳۵۷ [۱۳]تفسیر نمونه ج۱ ص۳۶۱ [۱۴]آل عمران،۱۸۳ [۱۵]نساء،۱۵۳
منبع: وبسایت آیت الله مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#یهود
قضایای جاری درغزه خیلی ازحقایق را روشن کرد
⭕️قضایای جاری در غزّه خیلی از حقایق را روشن کرد
?این قضایای جاری در #غزّه خیلی حقایق پوشیده و مکتوم را برای مردم دنیا روشن کرد. یکی از این حقایق مکتوم این است که سران کشورهای معروف و معتبر #غربی، با همهی ادّعاهایی که می کنند، مطلقا با #تبعیض_نژادی مخالف نیستند، [بلکه] طرفدار تبعیض نژادیاند؛ چرا؟ به خاطر اینکه #رژیم_صهیونیستی مظهر تبعیض نژادی است. #صهیونیستها خودشان را نژاد برتری می دانند و آحاد بشر را ــ انواع و اقسام بشر را که غیر صهیونیست و غیر یهودی هستند ــ از نژاد پَست به حساب میآورند؛
?برای همین است که وقتی مثلاً چند هزار کودک را در ظرف چند روز به قتل میرسانند، احساسِ ناراحتیِ وجدان نمیکنند و مثل این است که چند هزار حیوان را مثلاً از بین بردهاند! حقیقت صهیونیستها این است. خب حالا رئیس جمهور #آمریکا، صدر اعظم #آلمان، رئیس جمهور #فرانسه، نخستوزیر #انگلیس، از یک چنین موجودی و از یک چنین هویّتی دارند دفاع می کنند و به او کمک میکنند؛ معنای این چیست؟ معنایش این است که مسئلهی #تبعیض_نژادی که امروز یکی از مسائل مهمّ دنیا است و چشم بشر باز شده و تبعیض نژادی یکی از نفرت انگیزترین عقاید و گرایشها است، [ولی] همهی این آقایانِ معروف معتقد به تبعیض نژادی هستند و هیچ مخالفتی با تبعیض نژادی ندارند؛ وَ الّا اگر مخالف بودند، این باید در عملکردشان در مورد قضیّهی #غزّه و #فلسطین خودش را نشان میداد...
بیانات مقام معظم رهبری ۱۴۰۲/۰۸/۲۸
منبع؛ وبسایت دفتر حفظ و نشر آثار معظم له
#امام_خامنه_ای #فلسطین #غزه
نبرد تن بود با تانک
✉️ نبرد تن بود با تانک
بگوئید جنگ بود اما ما برای جنگ آماده نبودیم.
ماهرگز نمیدانستیم که آینده آن نبردهای نابرابر چه میشود، فقط میدانستیم که باید بجنگیم تا بمانیم.
بگوئید دشمن آمدهبود به قصد زخمی کردن سرزمینم، اما مردمم زخم بر تن خوردند از تانک تا سرزمینم زخم نخورد.
روزی در یکی از همان سالهای نوجوانی، کمی دورتر از کرخه را به یاد دارم، جبهه بود اما ما بهدرستی درک نمیکردیم جنگ چیست، اما میدانستیم که باید دفاع کنیم، گفتند تانکها تک زدهاند
از آشوبی که در میان باتجربهها برپا شده بود، فهمیدیم که خبری شده
نمیدانستیم تکِ تانکها یعنی چه
چند دقیقه بعد، آرام آرام صدای شنیهای(زنجیر) تانکها بیشتر شد و به وضوح میشد تانکها را دید
بیتکلف بگویم ترسیده بودیم، عدهای از ما هم کُپ کردیم،
وقتی صداها خیلی واضح شد و میتوانستیم تانکها را ببینیم، وحشت هم بیشتر میشد
جوانی منصور نام که مچ پایش را در عملیات دیگری از دست دادهبود و راهرفتن طبیعی هم برایش سخت بود، حالا مانند شیر میغرید، میدوید و فریاد میزد که سنگر بگیرید، مواظب مهماتتان باشید، اسلحهها را آماده کنید و ...
معلوم شد فرمانده آرپیجی زنهاست و میگفتند شکارچی تانک است، آنجا اولین بار بود میشنیدم تانک را هم شکار میکنند!
ما عشایرزادگان برای امرار معاش کبک، قرقاول و آهو شکار میکردیم اما شکار تانک را نشنیده بودم.
غوغایی بهپا شد، تانکها خیلی نزدیک شدهبوند، چنانکه گویی پشت خاکریزها هستند
از سر کنجکاوی میدان نبرد را مینگریستم، منصور و تیم شکار تانک از خاکریز بالا رفتند، دل زدند به دریای پرآشوبِ توپ و تانک.
بچهها هم با مشغول کردن تانکها و به قصد فریب آنها برای پشتیبانی از شکارچیان تانک، شروع کردند به تیراندازی
دو تیم سه نفره بودند
اما گویی شاهینها به شکار کبوتران رفتهاند، اولین گلوله آرپیجی که شلیک شد، تانکها کمی عقب نشستند
تانکی که بی محابا تا نزدیکی خاکریز پیش آمده بود، اولین شکار منصور و تیمش بود.
چنان خوشحال شده بودیم که غریو فریادمان آسمانها را درنوردید
هنوز شاد نشده بودیم که تانکها دوباره حملهور شدند، اینبار شلیکهای آنها بیشتر هم بود، هر گلوله تانک بخشی از خاکریز را ویران میکرد. بخشهایی از خاکریز، دیگر نبود!
تعدادی از دوستانمان از همان خاکریزهای کرخه، به آسمان پرکشیدند همانهایی که حتی نامشان را هم به یاد نداریم.
پهلوانانی که سهرابی شدند
از پلنگانی که مهتابی شدند
زخمیها هم کم نبودند، تقریبا هرکسی از آن تکِ تانکها، به یادگار زخمی برداشت. زخمهایی که هنوز هم برخی از ما را آزار میدهد.
یادآوری دیدن صحنه های نبرد آرپیجی زنها در میان فوجی از تانکها، هنوز هم احساس دلم را زخمی میکند.
میدانستیم که تیرهای کلاشینکف، بر تانک بیاثر است اما چه باید میکردیم،
ماندیم
جنگیدیم
زخم خوردیم
دوستان شکارچیِمان هم تا آخرین گلوله خود جنگیدند
چند تانک را منهدم کردند
رزمی بود تماشایی، رزم تن با تانک
دو نفرشان از همان آوردگاه، کبریایی شدند، پروازشان هم دیدنی بود.
وقتی عقابهای شکارچی دیگر نبودند، یکی از تانکها از خاکریز گذشت و تمام آن را مانند زمین کشاورزی شخم زد. میدانستیم در سنگرهایی که تانک چندین تنی از روی آن میگذرد، همرزمانمان سنگر گرفتهاند.
چه باید میکردیم جز شلیک کلاشینکف در مقابل کوهی از آهن بهنام تانک؟! گلولههامان اثری بر تانکها نداشت، اما فریاد میزدیم و شلیک میکردیم
بیشتر از تفنگهامان، از صدای فریادمان که هیچ نشانی از ترس نداشت، واهمه داشتند
تانکها برگشتند
صحنه نبرد سراسر دود و آتش بود، هنوز هم نمیدانم چرا من آنجا بودم؟
خاکریز آرام شدهبود و تازه داشتیم اتفاقات چند ساعت اخیر را مرور میکردیم
احساسی داشتیم خوب اما دردناک، هم خوشحال بودیم از دفع حمله دشمن و هم ناراحت از زخمهای خود و یارانِمان
یسطرون هم رفت و ما نون ماندهایم
بعد لیلا، باز مجنون ماندهایم
آن روزهای فراموش نشدنی را نمیتوانیم به درستی روایت کنیم چون هر کدامِمان بخشی از صحنهها را به یاد داریم و از منظر خود، به آن بخش مینگریم.
در آن صحنههای ظفرمندی که دردناک هم بود، تنها دیدم در تقابل ناعادلانه با تانک
آری، نبرد تن بود با تانک
روایتهایمان را بشنوید، عبرت بگیرید، نمیگویم بهنیکی از همرزمانِمان یاد کنید اما به بدی قضاوتِمان نکنید که ناچار به جنگیدن بودیم هرچند شیوههای جنگ را نمیدانستیم.
قد بچههای جنگ از اسلحههایشان کوتاهتر بود
سنوسال آنها بیشتر برای بازیهای کودکانه در سایهسار کوچهها مناسب بود تا جنگ، اما چه باید میکردیم وقتی دشمن با تانک آمده بود؟
ای شکوه رفته، امشب بازگرد!
این سکوت مرده را، درهم نورد
بازنشر: هفته بسیج
یادبود عملیات کربلای پنج و شهید صفر(ابراهیم) حفیظی