كلمات كليدي : اعراب مستثناي به "الاّ"، مستثناي به "لمّا"، مستثناي به "غير"، مستثناي به "ليس" و "لايكون"، مستثناي به "عدا"، "خلا" و "حاشا"
"احکام مستثنا" از مجموعه مباحث باب "استثناء" است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد؛ از این رو به خوانندهی محترم توصیه میشود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل "استثناء" و مطالب مذکور در آن مراجعه کند.
در این نوشتار احکام، نکات و خصوصا اعراب مستثنا با توجه به انواع مختلف ادات استثناء، در هفت بخش مورد بررسی قرار میگیرد:
1) حکم مستثنای به "الاّ"
حکم اعراب مستثنای به "الاّ" بر سه گونه است:
الف). وجوب نصب
در سه صورت نصب مستثنای به "الاّ"، واجب است:
1. استثناء تامّ، متّصل و موجب؛[1] مانند: «فشربوا منه الاّ قلیلاً منهم»؛[2] در این آیهی شریفه "قلیلاً" مستثنا و منصوب واقع شده است.
2. استثناء تامّ، و منقطع؛[3] مانند: «ما لهم به مِنْ علمٍ الاّ اتباعَ الظن»؛[4] در این آیهی شریفه "اتباع"، مستثنا و منصوب واقع شده و استثناء، منقطع و غیرموجب است.
3. تقدّم مستثنا بر مستثنیمنه؛[5] مانند: "ما قام الاّ زیداً القومُ"؛ در این مثال "زیداً" مستثنا، منصوب و مقدّم بر مستثنیمنه (القومُ) واقع شده است.
ب). ترجیح بدلیّت از مستثنیمنه و جواز نصب[6]
در صورتی که استثناء تامّ، متّصل و غیرموجب باشد بدلیّت[7] مستثنا از مستثنیمنه ترجیح دارد[8] اگر چه نصب آن نیز جایز است؛ مانند: «ما فعلوه الاّ قلیلٌ منهم»؛[9] در این آیهی شریفه "قلیلٌ" مستثنا، مرفوع و بدل از "واو" در "فعلوه" واقع شده اگر چه نصب آن (قلیلاً) نیز بنابر استثناء، جایز است.
ج). به اقتضای عامل قبل از "الاّ"
در استثناء مفرّغ، اعراب مستثنا به حسب اقتضای عامل قبل از "الاّ" تعیین میشود که به عنوان مثال مستثنا در اقتضای فاعل، مرفوع و در اقتضای مفعولبه، منصوب خواهد بود؛ مانند: «و ما یَعْلَمُ تَأویلَه الاّ اللهُ»[10] و «و لاتقولوا علی الله الاّ الحقَ»؛[11] در آیهی اوّل، عامل (یعلم) اقتضای فاعل دارد و از این رو مستثنا (الله)، مرفوع است و در آیهی دوم، عامل (لاتقولوا) اقتضای مفعولبه دارد و از این رو مستثنا (الحق)، منصوب است.
نکاتی در مستثنای به "الاّ"
1. حرف "الاّ" به جهت کثرت کاربرد آن، اصل در ادات استثناء به حساب میآید.[12]
2. در عامل نصب مستثنا به "الاّ" اختلاف است؛ بعضی عامل قبل از "الاّ" را به واسطهی "الاّ"، ناصبِ مستثنا دانسته و بعضی دیگر خود "الاّ" را به تنهایی عامل نصب به حساب آوردهاند.[13]
3. بدون لحاظ اختلاف در عامل نصب مستثنا به "الاّ"، در اعراب آن تعبیر "منصوب علی الإستثناء" به کار میرود.[14]
4. در مواردی مشاهده میشود که بعد از "الاّ"ی استثنائیه، جمله واقع میشود؛ این موارد بیشتر در استثناء مفرّغ بوده و در این صورت اعراب جمله به حسب جایگاه آن در کلام تعیین میشود.[15] به عنوان مثال در آیهی "و لا ینفقون الاّ و هم کارهون"[16] استثناء، مفرّغ و جملهی مستثنا (و هم کارهون) حال و در محل نصب واقع شده است.
2) حکم مستثنای به "غیر"
اصل در کاربرد "غیر" این است که وصف برای نکره و یا شبه نکره[17] واقع شود و فائدهی آن مغایرت مجرور آن با موصوف است.[18] اما گاهی با این اصل مخالفت شده و متضمن معنای "الاّ"[19] و از ادات اسمی استثناء به حساب میآید.[20]
مستثنای به "غیر" به سبب اضافهی "غیر" به آن دائما مجرور است اما "غیر" همان اعراب مستثنای به "الاّ" را دارد؛[21] از این رو حکم اعراب "غیر" بر سه گونه است:
1. وجوب نصب؛ مانند: «قاموا غیرَ زیدٍ»؛ در این مثال استثناء، تامّ و موجب واقع شده و "غیر" منصوب بنابر استثناء است.[22]
2. رجحان بدلیّت از مستثنیمنه و جواز نصب؛ مانند: «ما أسرع المتسابقون غیر سعیدٍ»؛ در این مثال استثناء، تامّ و غیرموجب واقع شده است؛ از این رو "غیر" میتواند منصوب، بنابر استثناء و یا مرفوع بنابر بدلیّت از مستثنیمنه (المتسابقون) باشد اگر چه رفع آن بنا بر بدلیّت، رجحان دارد.
3. به اقتضای عامل قبل از "غیر"؛ مانند: «ما رأیت غیرَ سعیدٍ»؛ در این مثال استثناء، مفرّغ و "غیر" مفعولبه برای عامل قبل (رأیت) واقع شده است.
3) حکم مستثنای به "سوی"
"سوی" از ادات اسمی استثناء و به چهار گونهی "سِوی"، "سُوی" ، "سِواء" و "سَواء" به کار میرود.[23] مستثنای به "سوی" به سبب اضافهی "سوی" به آن دائما مجرور است اما در اعراب "سوی" دو رویکرد در میان عالمان نحو مشاهده میشود؛ بعضی[24] آن را در معنا و اعراب همانند "غیر" دانسته و در مقابل بعضی[25] قائل به ظرف بودن و نصب آن شدهاند.
4) حکم مستثنای به "بَیْدَ"
"بَیْدَ" به معنای "غیر" بوده و از ادات اسمی استثناء به حساب میآید. "بید" در استثناء منقطع به کار رفته و دائما اضافه به مصدر مؤوّل از "أنّ" و دو معمول آن، میشود؛ مانند: «زیدٌ فقیرٌ بَیْدَ أنّه عزیزُ النفس»؛ در این مثال "بید" از ادات استثناء و منصوب بنابر استثناء و یا حال مؤوّل به معنای "مغایر" واقع شده است.[26]
5) حکم مستثنای به "لمّا"
"لمّا" بر سه قسم "نافیه"، "شرطیه" و "استثنائیه" به کار میرود[27] که در صورت استثنائیه، در حرف بودن و دلالت بر استثناء همانند "الاّ" بوده و بر جمله داخل میشود؛[28] مانند: «إنْ کلُّ نفسٍ لمّا علیها حافظٌ».[29]
6) حکم مستثنای به "لیس" و "لایکون"
استثناء به این دو فعل به ندرت اتفاق افتاده[30] و مستثنا در این دو دائما منصوب و خبر واقع میشود و اسم آن دو، ضمیر مستتر (هو) و مرجع آن "بعض" است که از "کل" سابق فهمیده میشود؛[31] مانند: «قام القومُ لیس زیداً»؛ در این مثال "زیداً" مستثنا، خبر و منصوب واقع شده و مرجع ضمیر مستتر (هو) در "لیس"، "بعض" است که از "کل" سابق (القوم) فهمیده میشود. تقدیر عبارت "لیس بعضُهم زیداً" بوده است.
7) حکم مستثنای به "عدا"، "خلا" و "حاشا"[32]
این سه لفظ از ادات استثناء بوده و بر سه گونه به کار میروند:
1. حرف جرّ
در این کابرد مستثنا، مجرور و حرف جرّ متعلق به فعل یا شبیه آن در سابق است؛[33] مانند: «جاء القومُ خلا زیدٍ».
2. فعل بدون "ما"ی مصدری
در این کاربرد، افعال مذکور به معنای "جاوز" بوده[34] و مستثنا، مفعول و منصوب واقع شده است؛ مانند: «جاء القومُ خلا زیداً»؛ در این مثال "خلا" فعل استثناء و فاعل آن ضمیر مستتر (هو) و مرجع آن "بعض" است که از "کل" سابق (القوم) فهمیده میشود. تقدیر عبارت "خلا بعضٌ منهم زیداً" بوده و این جمله، حال و در محل نصب است.[35]
3. فعل با "ما"ی مصدری[36]
در این صورت این الفاظ تنها فعل میباشند و نصب مستثنا بنابر مفعولبه واجب است؛ مانند: «جاء القومُ ما خلا زیداً»؛ "ما"ی مصدری و جملهی بعد از آن به تأویل مصدر رفته و در محل نصب میباشد اگر چه در نقش آن در جمله اختلاف شده و بعضی آن را حال و به تقدیر "مجاوزین زیداً" گرفتهاند و بعضی دیگر آن را ظرف و تقدیر را "وقتَ مجاوزتهم زیداً" دانستهاند.[37]
نکته
در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که بعضی[38] از عالمان نحو در پایان باب "استثناء" به عنوان خاتمه، به بحث پیرامون "لاسیّما" از جهت ترکیب، معنا، ارتباط آن با استثناء و اعراب اسم واقع بعد از آن پرداختهاند.[39] از این رو به خوانندهی محترم توصیه میشود جهت فهم مباحث یاد شده به عنوان مستقل "لاسیّما" مراجعه کند.
[1]. وجوب نصب بنابر لغت شایع و غالب بوده و در مواردی، مستثنا در استثناء تامّ و موجب، غیرمنصوب به کار رفته است. حسن، عباس؛ النحو الوافی، مصر، دارالمعارف،چاپ سوم، ج 2، ص 296 و 306- 304.
[2]. بقره/ 249، «پس جز عدهی کمی، همگی از آن آب نوشیدند».
[3]. وجوب نصب در کلام موجب، مورد اتفاق است اما در کلام غیرموجب، وجوب نصب بر طبق لغت "اهل حجاز" بوده و "بنو تمیم"، قائل به جواز نصب و بدلیّت از مستثنیمنه شدهاند. ابن هشام، جمال الدین عبد الله بن هشام؛ شرح قطر النّدی و بلّ الصّدی، بیروت، دارالفکر، 2007 م، ص 331 و 333 و الخضری، محمد؛ حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، 1428 هـ. ق، ج 1، ص 412 .
[4]. نساء/ 157، «علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند».
[5]. ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، 1428 هـ ق، چاپ اول، ص 119.
[6]. الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، 1389 هـ.ش، چاپ اول، ج 2، ص 75 و ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ پیشین، ص 118.
[7]. بدل بعض از کل. حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 297، پ 1.
[8]. در صورتی که تبعیت بدل از لفظ مستثنیمنه ممکن نباشد از محل آن تبعیت میکند؛ مانند: «لا إله الاّ اللهُ» و «ما جاءنی مِنْ أحدٍ الاّ زیدٌ». ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ پیشین، ص 119 و الجامی، عبدالرحمن بن أحمد؛ الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1430 هـ.ق، چاپ اول، ج 1، ص 400.
[9]. نساء/ 66، «تنها عدهی کمی از آنها عمل میکردند».
[10]. آل عمران/7، «در حالی که تفسیر آن را جز خدا و راسخون در علم، نمیدانند».
[11]. نساء/171، «و درباره خدا، غیر از حق نگویید».
[12]. صفائی بوشهری، غلامعلی؛ بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، 1385 هـ ش، چاپ اول، ص 200.
[13]. الخضری، محمد؛ پیشین، ج 1، ص 411.
[14]. حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 304.
[15]. صفائی بوشهری، غلامعلی؛ پیشین، ص 203.
[16]. توبه/ 54، «و انفاق نمیکنند مگر با کراهت».
[17]. منظور از شبه نکره، معرفهای است که از آن، جنس اراده شده است. حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 321.
[18]. الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ پیشین، ج 2، ص 102.
[19]. در کاربرد "الاّ" و "غیر" تفاوتهایی وجود دارد که بعضی از عالمان نحو به آن اشاره کردهاند. الشرتونی، رشید؛ مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، 1417هـ.ق، چاپ اول، ج4، ص 282 و حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 325- 324.
[20]. ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ پیشین، ص 121.
[21]. همان.
[22]. در وجه نصب "غیر"، نظرات دیگری وجود دارد همچون حال مؤول به معنای "مغایر" و همچنین منصوب بنابر تشبیه به ظرف مکان در ابهام. حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 319، پ 2.
[23]. الجامی، عبدالرحمن بن أحمد؛ پیشین، ج 1، ص 405 و حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 318.
[24]. همچون ابن مالک در "الفیة". ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ پیشین، ص 122.
[25]. همچون ابن حاجب در "الکافیة". الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ پیشین، ج 2، ص 107.
[26]. حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 324.
[27]. صفائی بوشهری، غلامعلی؛ پیشین، ص 199.
[28]. حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 303 و 336.
[29]. طارق/4، «هر کس مراقب و محافظی دارد».
[30]. الشرتونی، رشید؛ پیشین، ج 4، ص 284.
[31]. الصبان، محمد بن علی؛ حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، 1419 هـ ق، چاپ اول، ج 2، ص 704 و الخضری، محمد؛ پیشین، ج 1، ص 424 و حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 328.
[32]. "حاشا" در منزه بودن مستثنا از مشارکت با مستثنیمنه در حکم آن، به کار میرود. الشرتونی، رشید؛ پیشین، ص 283.
[33]. اگر چه بعضی آن را حرف جرّ شبه زائد دانسته که نیازمند متعلق نیست. الخضری، محمد؛ پیشین، ج 1، ص 426 و حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 330.
[34]. حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 329.
[35]. مدرس افغانی، شیخ محمد علی؛ الکلام المفید، قم، مؤسسة الدارالهجرة، 1418 هـ. ق، چاپ چهارم، ص 137.
[36]. تقدّم "ما"ی مصدری بر "حاشا"، کم واقع شده و حتی بعضی آن را ممنوع داشتهاند. حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 329.
[37]. الصبان، محمد بن علی؛ پیشین، ج 2، ص 708- 707.
[38]. همچون شیخ رضی در "شرح الرضی علی الکافیة" و محمد بن علی الصبان در "حاشیة الصبان". محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ پیشین، ج 2، ص 111 و الصبان، محمد بن علی؛ پیشین، ج 2، ص 712.
[39]. حسن، عباس؛ پیشین، ج 2، ص 336.
نویسنده: محسن بي باك