مقاله؛ درآمدی بر تعریب و ترجمه در کنکور

مقدمه:

درس عربی درس دوم دردفترچه عمومی است.سوالات عربی 25 سوال می باشد که شامل 8 سوال در زمینه ترجمه و تعریب است. ازاین 8 سوال 5 یا 6سوال اول عبارت عربی می دهند که باید ترجمه ی صحیح آن را در گزینه ها تشخیص داد.2سوال هم مربوط به مبحث تعریب است یعنی عبارتی فارسی را می دهند  ومعادل عربی آن عبارت را باید در گزینه ها پیدا کرد...

 

 

 

مقاله

درآمدی برترجمه و تعریب در کنکور سراسری

احمد عاصم آبادی (سرگروه درس عربی ناحیه 2 قم)

مقدمه:

درس عربی درس دوم دردفترچه عمومی است.سوالات عربی 25 سوال می باشد که شامل  8  سوال در زمینه ترجمه و تعریب است. ازاین 8 سوال 5 یا 6سوال اول عبارت عربی می  دهند که باید ترجمه ی صحیح آن را در گزینه ها تشخیص داد.2سوال هم مربوط به مبحث  تعریب است یعنی عبارتی فارسی را می دهند  ومعادل عربی آن عبارت را باید در گزینه ها پیدا کرد. البته یک یا دوسوال بصورت «عیّن الخطأ» یا «عیّن الصحیح» می آید که در بین سوالات ترجمه کمی سخت تر است.گاهی اوقات یک سوال مفهومی نیز می دهند که جمله ای عربی در صورت سوال داده شده و در جواب جمله ای که هم مفهوم با آن است را باید تشخیص داد. در این جا به ذکر قواعدی می پردازیم که با دانستن و بکار بردن آن می شود اغلب 8سوال اول را جواب داد.

کلمات کلیدی: فن ترجمه- قواعد ترجمه- دستور زبان ترجمه فارسی، دستور زبان ترجمه عربی.


 

قواعد ترجمه در کنکور سراسری

برای تشخیص ترجمه صحیح نکاتی وجود دارد که اگر به آنها توجه کنیم می توانیم به سوالات ترجمه پاسخ دهیم.از میان قواعد ترجمه، سه قاعده بسیار مهم است، که ابتدا این سه قاعده را بررسی می کنیم.

1)       مفرد مثنی جمع:در ترجمه باید دقت کنیم که کلمه بصورت صحیح ترجمه شود. مثلا اگر کلمه ای مفرد آمده بصورت مفرد معنی شود و کلمه ای که بصورت جمع آمده جمع معنی شود. البته در عربی مثنی و جمع، بصورت جمع معنی می شود. مثلا اَلنَّعم الهی، در ترجمه نعمت های الهی می باشد اگر نعمت الهی ترجمه شود غلط است.

2)      ضمیر:ضمیر نیز در ترجمه بسیار مهم است گاهی خود ضمیر به تنهایی برای یافتن پاسخ صحیح کفایت می کند. مثل کتابِه : کتابش، کتاب او، کتاب خود، کتاب خودش

*« یَجِبُ علی الإنسان اَن یحاول للاستفادة من النعم الإ لهیّة فی حرکته نحو الکمال»(سراسری زبان 85)

        1) انسان باید در استفاده از نعمت الهی برای حرکت به سوی کمال بسیار سعی کند.

        2) بشر باید برای بهره وری از نعمت های خداوندش در حرکت بسوی کمال سعی کند.

        3) برانسان است که برای استفاده از نعمت های الهی در حرکتش بسوی کمال تلاش کند

        4) بر انسان است که برای حصول فایده از نعمت های خدا در رفتن بسوی کامل شدن     

         تلاش کند.

در این سوال هم قائده مفرد مثنی ،جمع وجود دارد و هم قائده ضمیر همان طور که می بینید با توجه به ضمیر ه در حرکته جواب گزینه 3 می باشد . هرچند در گزینه اول «النعّم» بصورت مفرد معنی شده و در گزینه دوم «الالهیّة» ضمیر ندارد ولی در ترجمه ضمیر آورده شده است. ضمیر در نعمت های خداوندش غلط است.

·         «مَن تعرّف علی حقیقة الحیاة لا یضیّع عمره في الکسالة و الخمول» عینّ الخطأ: (سراسری ریاضی 85)

1)      هر آن که واقعیت زندگی را بداند، عمر خود را در کسل بودن و سستی تباه نمی کند

2)      هرکسی با حقیقت زندگی آشنا باشد، عمر خویش را در تنبلی و سستی تباه نمی کند

3)      هر که حقیقت زندگی خود را بشناسد، عمررا در کسالت و تنبلی وسستی ویران نخواهد کرد

4)      هرکس حقیقت حیات را بشناسد، عمرش را در کسالت و سستی تباه نمی کند.

همان گونه که می بینید، «عمره» دارای ضمیر است که در گزینه (3) ضمیر معنی نشده است.

3)     فعل:یکی از مهمترین فاکتورهای ترجمه است، ابتدا ترجمه افعال را یاد آور می شویم.

     الف) ماضی ساده : ذَهَبَ = رفت         ماضی با ما منفی می شود. ما ذَهَبَ=نرفت

    ب) ماضی نقلی : در عربی « قد + فعل ماضی» است، مانند قَد ذَهَبَ= رفته است.

*« اللهُمَ قد وهبتنی کلّ ما کنت غیر مستأهل له، لأنَّ فضلک یشمل کلّ عبادک»(سراسری هنر 92)

1) خدایا: هر آن چه سزاوار آن نبودم به من عطا کرده ای، زیرا لطف تو همه بندگانت را شامل    می شود.

2) پروردگارم: آنچه را شایسته ی آن بودم به من داده ای، چون بخشندگی تو شامل همه بندگان است.

3) پروردگارا: به من می دهی همه ی آن چه را شایسته ی آن نیستم، زیرا فضل تو شامل همه بندگانت می شود.

4) خداوندا: به من عطا کن هر چیزی را، حتی اگر سزاوار آن نباشم چون مهربانی تو به همه بندگان رسیده است.

گزینه (1) صحیح است زیرا هم فعل (قد وَهَبتَ) ماضی نقلی است، درست ترجمه شده است و هم ضمیر( ک) در «عبادک». اما در گزینه (2) ضمیر معنی نشده و در گزینه (3و4) فعل بصورت مضارع و امر معنی شده است.

   ج) مضارع : یَذهَبُ= می رود، یَجلِسُ، می نشیند.  مضارع با(لا)منفی می شود؛لا یَذهَبَ=نمی رود

*« یرید الله من عباده أن لا یحرموا النّعم الإ لهیّة علی أنفسهم و لا یضیعّوها»(سراسری هنر88)

   1) پروردگار از بندگان خویش خواسته است که نعمت های او را بر خود حرام و تباه نکنند

   2) خواسته خداوند از بندگان این است که موهبت های خدا را بر خودشان حرام و ضایع نکنند

   3) خداوند از بندگان خویش می خواهد که نعمت های الهی را بر خویش حرام نکنند و آن ها را تباه نسازند.

   4) خدا از بنده های خود خواسته است که نعمت پروردگار را بر نفس خویش تحریم نکنند و آن را ضایع نسازند.

همانگونه که ملاحظه می کنید، فعل مضارع یُریدُ فقط در گزینه (3) صحیح ترجمه شده است هر چند در گزینه (1) نعمت های او برای «النّعم الإ لهّیة» غلط است و در گزینه (4) نیز «النّعم» بصورت مفرد (نعمت) ترجمه شده است.

       د) ماضی استمراری:از ترکیب «کان + فعل مضارع» ساخته می شود. مانند «کان یَذهَبُ»     می رفت ، کان یکتب: می نوشت.

* عین الخطأ:  (سراسری ریاضی 90)

  1) کنت أَبتعدُ الکذب دائماً : همیشه از دروغ دوری کرده بودم .

  2) و أخاف أنَّهُ یظهر یوماً : و می ترسیدم که روزی آشکار شود

  3) ویُزیل حرمتی عند أهلی و أصدقائی : و آبرو و احترامم را نزد خانواده و دوستانم از بین ببرد.

  4) و قد نسیتُ أنّ علیَّ أن لا أخاف إلّا ربیّ البصیرا: فراموش کرده بودم که باید فقط از پروردگار بینایم بترسم.

هـ) ماضی بعید:از ترکیب «کان+ فعل ماضی» ساخته میشود. البته گاهی اوقات بین کان و فعل ماضی (قد) نیز می آید. مانند «کانَ ذَهَبَ» یا «کان قد ذَهَبَ» رفته بود.

«کانت المدرسة قد دعت بعض صدقاتی الی حفلة نجاحنا بعد امتحانات نهایة السنة»(سراسری ریاضی 91)

1)      پس از امتحانات آخر سال مدرسه بعضی دوستانم را به جشن قبولیمان دعوت کرده بود.

2)      بعد از قبولی در امتحانات پایان سال مدرسه برخی دوستان را به جشن قبولی ام دعوت کرد.

3)      مدرسه ی ما بعد از امتحانات پایان سال برای جشن موفقیت ما بعضی دوستان را دعوت کرده بود.

4)      مدرسه بخاطر قبول شدن ما در امتحانات آخر سال برخی دوستان را به جشن قبولی ما دعوت کرد.

در گزینه (1) فعل کانت قد دَعَت ماضی بعید درست معنی شده است و هم چنین «صدیقاتی» (دوستانم) فقط در گزینه (1) درست معنی شده است.

نکته در مورد منفی بودن فعل ماضی استمراری و ماضی بعید.

فعل ماضی استمراری به سه صورت منفی می شود، ما+کان+فعل مضارع : ما کان یَذهَبُ = نمی رفت/ کان +لا+فعل مضارع : کان لایذُهبَ =نمی رفت / لم +مضارع مجزوم از کان + فعل مضارع          لم یکن یَذهَبُ = نمی رفت

ماضی بعید نیز به سه صورت منفی می شود. ما + کان+فعل ماضی : ما کان ذَهَبَ = نرفته بود/ کان + ما+ فعل ماضی : کان ما ذَهَبَ :نرفته بود/ ما+ کان+ قد+ ذَهَبَ = ما کان قد ذَهَبَ = نرفته بود.

لم یکن أحد یَظُنُّ أنّنی أکون صبوراً هکذا أمام متاعب الدنیا»(سراسری انسانی 92)

   1) اگر تصور نمی کند که من تا این حد در برابر مشکلات زندگی مقاوم باشم

  2) کسی گمان نمی کرد که من در مقابل سختی های دنیا این چنین صبور باشم

  3) هیچ کس تصور نمی کرد که من این همه در برابر پیچیدگی های زندگی مقاومت کنم

  4) هیچکس گمان نکرد که من این چنین در مقابل سختی و مشقت دنیا شکیبایی  بخرج دهم.

لم یکن یَظُنُّ ماضی استمراری منفی است که گزینه های 2و3 صحیح می باشد. اما در گزینه 3 پیچیدگی ها برای «متاعب» صحیح نمی باشد. همچنین أکونُ صبوراً یعنی صبور باشم نه مقاومت کنم.

و) فعل مجهول:درماضی با (شد) و در مضارع با (می شود) ترجمه می شود.

کُتِبَ = نوشته شد ، یُکُتَبُ = نوشته می شود.

 

«عند ماتُرسَل الموجات الصوتّیة و تصطدم بالأشیاء ترجع إلینا فنسمعها»    (سراسری هنر 89)

1)      هنگامی که موج های صوتی را ارسال می کنند تا به اشیاء اصابت کنند، آن ها باز می گردند تا به سمع ما برسند.

2)      در زمان فرستادن امواج صوت آن ها با اشیاء برخورد میکنند سپس به سوی ما برمی گردند و آن ها را می شنویم.

3)      هنگامی که امواج صوتی فرستاده می شوند و با شیاء برخورد می کنند به سوی ما بازمی گردند و ما آن ها را می شنویم

4)      وقتی ارسال موج های صوتی  صورت می گیرد به اشیاء برخورد کرده به سمت ما باز گردانده می شوند و به گوش ما می رسند.

فعل جمله تُرسَلُ مجهول است و در گزینه (3) درست معنی شده است.

ز) فعل امر، امر هم برای مخاطب است و هم امر غایب (به لام).

إذهَب = برو = إذهبی / إذهبوا = بروید = إذهَبنَ / لِیَذهَب = باید برود / لِیذهبوا= باید بروند.

امر غایب با اضافه کردن (لِـ) در ابتدای 6صیغه غایب و 2 صیغه متکلم ساخته می شود، البته آخر مضارع مجزوم می شود.[غالباً امر غایب در اول جمله می آید].

*عین الخطأ:                                                          (سراسری ریاضی 91)

  1) کان ابی لایترک صلاة أوّل الوقت ابداً : پدرم هرگز نماز اول وقت را ترک نمی کرد.

  2) ویقول لَنا دائماً إنَّها مِن وصا یا النبّی (ص) : و همواره به ما می گفت که آن از توصیه های پیامبر (ص) است

  3) و قد قیل عن الصّلاة : حافظوا علی الصّلاة و تقّربوا بها: و در مورد نمازگفته شده : نماز را      نگه دارید و بوسیله ی آن تقرب بجویید.

  4) فاعلم أنَّ کلّ شی ء من عملک تبع لصلاتک : سپس می دانی که هر چیزی از اعمال تو در گرو نماز است.

در گزینه 4 «اعلم» فعل امر است به معنی (بدان) که بصورت مضارع (می دانی) ترجمه شده است.

نکته) دیگری که در این تست وجود دارد اینست هرگاه در گزینه ای کان باشد و گزینه های دیگر  با (و) عطف بیایند، کان در فعل های گزینه های دیگر اثر می گذارد. در گزینه (1) کان لایترک = ترک     نمی کرد، گزینه (2) که با (و) آمده. کان در آن اثر می گذارد.

ح) فعل مستقبل: با اضافه کردن (سـ ، سوف) در ابتدای فعل مضارع ساخته می شود.

سَیَذهَبُ = خواهد رفت         سوف یذهبونَ = خواهند رفت

*«إخذ رمِمّا یجّرک إلی تبعیّة الاخرین ، لأنّها سَتُسبِّبُ  لک الأسر  و الضلال و الّذلة»(سراسری زبان 91)

  1) بر حذر باش از آنچه تو را به دیگران وابسته می کند، زیرا اسارت وضلالت و خواری را برای تو می آورد!

  2) مراقب آنچه که تو را به دیگران وابسته می کند باش، تا برایت قید وبند اسارت گمراهی و ذلت نیاورد.

  3) از آنچه تو را به سمت وابستگی به دیگران سوق می دهد برحذر باش زیرا سبب اسارت و گمراهی و ذلت تو خواهد شد.

  4) مواظب  هر چیزی که تو را به سوی وابستگی دیگران می کشاند باش تا در آینده تو را در قید اسارت و گمراهی و خواری قرارندهد.

سَتُسّبب،مستقبل است که فقط در گزینه (3) درست معنی شده است ضمن اینکه «تبعّیه الاخرین» به معنی (وابستگی به دیگران) است که فقط در گزینه (3و4) بصورت صحیح آمده است.

ط) مضارع منصوب: حروف ناصبه در ترجمه بر دو قسم هستند، «لَن »(هرگز) معنای مضارع را به مستقبل منفی تبدیل می کند و «اَن = که» «کی،حتی،لِـ»= تا،تا اینکه معنای مضارع را به التزامی تبدیل می کنند.مانند:

                            لَن یَذهَبَ = هرگز نمی رود،نخواهد رفت

یَذهَبُ = می رود

                           اَن یَذهَبَ = که برود

                               لَن یَکتُبُوا = هرگز نمی نویسند، نخواهند نوشت

یَکتُبوُن = می نویسند

                               اَن یکتبوا = که بنویسند

*«العالَم یقوم بالعمل و لن یستطیع احد أن یفرَّ من هذه السُّنّة الالهّیة، اَنتَ أیضاً إن تدرکها تفز» (ریاضی92)

  1) دنیا با کار وفعالیت اداره می شود و هیچ کس از این سنت خدایی فرار نخواهد کرد، تو نیز چنانچه آن را درک کنی پیروز می شوی.

  2) عالم بر کاربرپاست، و هیچ کس نخواهد توانست از این سنت الهی رهایی یابد تو نیز اگر آن را درک کنی رستگار می شوی.

  3) هستی قائم بر کار است و احدی نتوانسته است از این قانون الهی نجات یابد و تو نیز اگر درکش کردی پیروز خواهی شد.

  4) جهان بر پایه ی کار استوار است احدی نمی تواند از آن رهایی یابد البته اگر تو آن را بفهمی رستگار خواهی شد.

«لن یستطیع» (نخواهد توانست) در گزینه 2 درست معنی شده است.

ی) ادوات شرط: («اِن» = اگر، «مَن» = هرکس، «ما» =هرچه) ادوات شرط هستند که برسر دوفعل می آیند و هر دو را مجزوم می کنند،فعل اول فعل شرط به صورت (مضارع التزامی) و فعل دوم جواب شرط بصورت (مضارع اخباری یا آینده) ترجمه می شود.

اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکم : اگر خدا را یاری کنید شما را یاری می کند (یاری خواهد کرد)

*« یجب اَن ننظر فی عیوب أنفسنا حتی نفعل عن عیوب الآخرین، لأنَّ مَن ینظر فی عیوب النّاس ینس عیوب نفسه.(سراسری تجربی 89)

  1) فقط باید عیوب خود را ببینیم زیرا اگر به عیوب مردم نگاه کنیم قطعا عیب های خود را فراموش می کنیم.

  2) نگریستن در عیوب خود غفلت از عیب های دیگران است زیرا کسی که عیوب مردم را نگاه می کند خود را فراموش کرده است.

  3) باید درعیب های خود بنگریم تا از عیب های  دیگران غافل شویم زیرا هرکس در عیب های مردمبنگرد عیب های خود را فراموش می کند.

  4)لازم است در عیب های خود بنگریم تا این که از عیب های دیگران غافل شویم زیرا نگاه کردن در عیب های مردم فراموش کردن عیب خود است.                                                                                                             

«مَن» شرطیه به صورت «هرکس، هرکه» ترجمه می شود وفعل شرط بصورت مضارع التزامی و جواب شرط بصورت مضارع اخباری ترجمه می شود. وفقط گزینه (3) درست ترجمه شده است.

همانطور که ملاحظه کردید سه قاعده (فعل، مفرد،مثنی،جمع،ضمیر) از فاکتورهای اصلی در ترجمه سوالات کنکور سراسری است.

 

4)اسم اشاره:

                            اسم ال دار                اسم اشاره مفرد معنی می شود

  اسم اشاره +

                          اسم بدون ال            اسم اشاره طبق صیغه خود ترجمه می شود

هولاء الطّلاب مجتهدون : این دانش آموزان، کوشا هستند

هولاء طلاب : اینها دانش آموز [دانش آموزانی] هستند.

 

 

 

 

عیّن الخطأ:                                      (سراسری زبان 89)

1)      الظلم علی الضعیف أقبح الظلم، و هذا العمل مذموم: ظلم بر ضعیف، زشت ترین ظلم است و این کار ناپسند است

2)     الزّاهدون یجتنبونَ الخطیئات، و هولاء محبوبون عنداللهِ : زاهدان از خطاها دوری می کنند، واین ها پیش خدا محبوبند.

3)    النّاس یُذنبون و قیلٌ من هولاء المذنبینَ یتوبونَ : مردم گناه  می کنند و عده ی کمی از اینها گناهکارانی هستند که توبه می کنند.

4)    یعبد العابدون الله فی الیل المظلم و هذا اللیل کسترلهم : عابدان خدا را درشب تاریک عبادت می کنند و این شب پوششی برای آن هاست.

درگزینه (3) بعد از اسم اشاره اسم (ال) دار آمده ،پس باید اسم اشاره مفرد معنی شود یعنی (این گناهکاران)

                                                                                         

5)    معرفه،نکره :نکره در ترجمه با (ی ،یک) معنی می شود.

                        دانش آموزی را

 رایتُ تلمیذاً دیدم

                      یک دانش آموز را

اما اگراسمی معرفه باشد دیگر احتیاجی به (ی و یک) نیست.

*عین الخطاء:                                            (سراسری هنر 90)

  1) حینَ یُهّددنی خطر من الوحوش فی الغابة أتسلّق اشجارها الباسقة : زمانی که وجود حیوانات درنده در جنگلی مرا تهدید می کند از درختهای بلند بالا می روم.

  2) هولاء العلماء کانوا دووبین فی أعمالهم فوصلوا إلی غایاتهم بعّزة: این دانشمندان در اعمال خویش پایدار بودند لذا با سربلندی به اهداف خود رسیدند.

  3) قال قائد الجیش لجنوده: نحن جبال صامدة و لاننحنی أمام الاعداء : فرمانده سپاه به سپاهیانش گفت: ما کوه های پایداری هستیم و در برابر دشمنان سرخم نمی کنیم.

  4) یا عجبا: کیف اُشاهِدُ قوّات العدّو مِن بعید،بینما أنت لم تشاهدها من قریب؟! عجبا چگونه است که من نیروهای دشمن را از دور می بینیم ،درحالیکه تو از نزدیک آن ها را ندیدی؟!

در گزینه (1) (فی الغابة) معرفه است و باید (درجنگل) معنی شود.ضمیر (اشجارها) نیز ترجمه نشده است.

6)     صفت و مضاف الیه:

نکته ای که در ترجمه صفت وجود دارد اینست که اگر صفت در عربی بصورت مثنی و جمع بیاید، بصورت مفرد معنی می شود مثلا التلمیذُ المجتهدُ: دانش آموز کوشا

التلمیذان المجتهدانُ: دو دانش آموز کوشا             التلامیذُ الجمتهدونَ: دانش آموزان کوشا

نکته: اگر در عربی اسمی هم صفت داشته باشد و هم مضاف الیه، اول مضاف الیه می آید بعد صفت ولی در ترجمه فارسی، اول صفت معنی می شود بعد مضاف الیه

شبابُنا المسلمونَ = جوانان مسلمان ما            کتابُ التلمیذِ المفیدُ:کتاب مفید دانش آموز

 مضاف الیه   صفت                                    مضاف الیه صفت

* « مَن یسمعون کلام الانبیاء الحّق قلیلون: اولئک هم الفائزونَ و المُرشَدون إلی طریق الحّق»(سراسری زبان 91)

  1) آن ها که سخنان درست را از پیامبران شنیده اند کم می باشند،و آنان رستگارانی اند که به طریق حق راهنمائی شده اند.

  2) کسانی که سخن حق انبیاء را می شنوند اندک هستند،آن ها همان رستگاران و هدایت شدگان به راه حق می باشند.

  3) آن ها که حقیقتاً کلام انبیاء را بشنوند اندک هستند،آن ها همان رستگاران و راهنمایان به طریق حق می باشند.

  4) کسانی که سخن حق را از انبیاء بشنوند کم اند، ولی آن ها همان رستگاران و هدایت گران به راه حق اند.

 

کلام الانبیاء الحقّ (الانبیاء) مضاف الیه است و الحقّ صفت می باشد که ترجمه صحیح آن (سخن حق انبیاء) در گزینه (2) آمده است.

7)    عدد: عدد در عربی بر دو قسم است: الف) اعداد اصلی  ب) اعداد ترتیبی

1)      اعداد اصلی: واحد،اثنان،ثلاثة، اربعة، خمسة، ستة،سبعة، ثمانیة، تسعة، عشرة، إحدی عشرة، اثنتا عشرة

 کتابٌ واحدٌ= یک کتاب/ کتابانِ اثنانِ= دو کتاب/ ثلاث معلماتٍ= سه معلم/ اربعة معلمینَ= چهارمعلم

2)      اعداد ترتیبی: بر وزن الفاعل،الفاعلة می آیند، صفت هستند و با (مُ، مُین) معنی می شوند. الدرس الثالث= درس سوم  الصفحة الخامسة= صفحه پنجم،صفحه پنج، پنجمین صفحه

نکته1) مطابقت عدد با معدود از کنکور سراسری حذف شده است.

نکته2) اعداد اصلی از 3 تا 12 اول عدد می آید بعد معدود مثل احد عشر یوماً، ثلاثة معلمین اما اعداد(1و2) اصلی و ترتیبی چون صفت هستند، عدد بعد از معدود می آید مثل الدرس الثالث، کتابٌ واحدٌ

*« مدیر مدرسه و سه معاون او تصمیم گرفتند برای تجلیل از پدران شهید پنج دانش آموز ، مراسمی برپا کنند» (زبان 93)

  1) قصد مدیر المدرسة و خمسة معاونیه أن یُکرّمون الآباء الشهید لثلاثة طلبة

  2) مدیر المدرسةُ و ثلاثة معاونینه عزموا أن یُکرّموا ذکری الآباء الشهید لخمسة تلامیذ

  3) مدیر المدرسة و خمسة معاونینه قصدوا أن یعقدوا المراسیم لتکریم آباء شهداء لثلاثة طلبة

  4) عزم مدیر المدرسة وثلاثة معاونیه أن یعقدوا مراسیم لتکریم الآباء الشهداء لخمسة تلامیذ

گزینه 4 صحیح است در گزینه (1،3) سه معاون «خمسه» آورده که غلط است و همچنین پنج دانش آورده  که غلط است. و پدران شهید «الآباء الشهداء» صحیح است که در گزینه 4 آمده هرچند (معاونین+ه) ن باید در حالت اضافه شدن حذف شود که در گزینه (2و3) حذف نشده است.

 

8)    منصوبات:                          تاکیدی: آخر جمله می آید، با قید های تاکیدی مانند حتماً، کاملاً،بی

مفعول مطلقکه بر دو قسم است:         شک،قطعاًو... ترجمه می شود

                                            نوعی+       صفت: خود صفت معنی می شود

                                                            مضاف الیه: با چون و مثل معنی می شود

1)    تَوَکَّلَ المومنُ علی اللهِ توکلاً: مومن قطعاً بر خدا توکل کرد

                                   تاکیدی

2)    تُوکَّلَ المومنُ علی اللهِ توکلاً کثیراً: مومن بر خدا بسیار توکل کرد.

                                 نوعی   صفت

3)    تَوَکَّلَ المومنُ علی اللهِ تَوَکَّلَ المتوّکلین: مومن بر خدا همچون متوکلین توکل کرد.

نکته: همان طور که ملاحظه می کنید خود معفول مطلق ترجمه نمی شود.

حال: در ترجمه فارسی با (ان،ا،با) و... ترجمه می شود.

جاء الطالبُ ضاحکاً: دانش آموز خندان، آمد.

 

تمییز: تمییز بصورت فاعل، مفعول و مبتدا ترجمه می شود و اگر بعد از أفعل بیاید می توان آن دو را بصورت یک کلمه ترجمه کرد. طابَ الطالبُ خلقاً: اخلاق دانش آموز نیکو شد

هو اَحسَنُ اخلاقاً: او از نظر اخلاق نیکوتر است: او خوش اخلاق تر است.

گاهی با کلماتی مانند(از لحاظ،ازجهت،از...) معنی می شود. مُلئِ قلبی ایماناً: قلبم از لحاظ ایمان پر شد.

مستثنی مفرغ: مستثنی منه آن حذف شده است. مستثنی مفرغ را می شود هم بصورت منفی و هم بصورت مثبت ترجمه کنیم.

ماجاء اِلّا حمیدُ= جز حمید نیامد.فقط حمید آمد.

اگر بخواهیم مثبت معنی کنیم باید (الّا) را فقط ترجمه کنیم و فعل منفی را بصورت مثبت ترجمه کنیم.

کیف تتفاخر بالمال و الأ هلین، و ما هم اِلّآ ودائع لابّد من أنّنا سنترکهم غداً أوبعد غد»(سراسری تجربی90)

   1) به چه سبب بر مال و فرزندان خود افتخار می کنی، درحالی که امروز یا فردا این ودائع را باید ترک گفت.

   2) چگونه است که فقط به مال و فرزندان افتخار می کنی، و حال این که آن ها امانت هایی هستند که امروز یا فردا ترکشان خواهیم گفت.

   3) چگونه به خاطر مال و خانواده فخر فروشی و حال اینکه آن ها فقط ودیعه هایی هستند که فردا یا پس فردا ناچار آن ها را ترک خواهیم کرد.

   4) به چه علت سبب مال و خانواده است فخر فروشی می کنی، درحالی که این ها امانت هایی هستند که فردا یا پس فردا ناچار ما را ترک خواهند کرد.

در گزینه 3 مستثنی مفرغ درست معنی شده است و بقیه گزینه ها غلط ترجمه شده است. علاوه بر آن در گزینه (1و4) به چه سبب و به چه علت،برای کیف مناسب نیست. در گزینه (2) لابُدَّ معنی نشده است وکلمه فقط در قسمت اول گزینه دواضافه هست.

9)     قواعد فرعی:یک سری قواعدی در ترجمه وجود دارد که به ما کمک می کند گزینه صحیح را انتخاب کنیم.

الف) کلّ: کل به معنای (هر، همه،هریک) ترجمه می شود.

اگر بعد از کلّ اسم نکره [ یا مفرد] بیاید (کلّ) «هر» ترجمه می شود: کلّ فرصةٍ= هرفرصتی

اگر بعد از کلّ اسم معرفه [یا جمع] بیاید (کلّ) «همه» ترجمه می شود: کلّ الانبیاء= همه پیامبران

اگر بعد از آن «مِن» بیاید بصورت «هریک» ترجمه می شود: کلّ مِن الالوانِ= هریک از رنگ ها

*« اِنَّ المعلّمین کالأنبیاء یستفیدون مِن کلّ فرصة لیشجّعوا الناس علی أن یهتمّوا بمکارم الاخلاق»(سراسری زبان91)

  1) معلمان چون پیامبران از هر فرصتی استفاده می کنند تا مردم را تشویق کنند به مکارم اخلاق اهتمام ورزند.

  2) آموزگاران و انبیاء از هر فرصتی استفاده می کنند که مردم تشویق شوند به مکارم اخلاق اهتمام بیشتری بورزند.

  3) آموزگاران و پیامبران از همه فرصت ها استفاده می کنند تا مردم را تشویق کنند به مکارم اخلاق توجه بیشتری کنند.

  4) معلمان چون پیامبران هستند که از همه فرصت ها برای تشویق مردم و جلب آن ها به مکارم اخلاق استفاده می کنند.

گزینه (1) صحیح است. در گزینه (3و4) «کلّ فرصةٍ» همه فرصت ها ترجمه شده که غلط است. در گزینه (2و3) کَالانبیاء به ترجمه (ک) توجه نشده است همچنین «یشجعوا» معلوم است در گزینه(2) بصورت مجهول معنی شده است.

ب) لَیتَ، لَعَلَّ :« لَیتَ: کاش، ای کاش»، «لَعَلَّ: شاید» از حروف مشبهه بالفعل اند که اگر خبر آن فعل مضارع باشد بصورت مضارع التزامی ترجمه می شود.

لیتنی کنت قد تعلّمت منک أن لا أحزن علی کلّ مکروه اُواجه، و لو کان کبیراً»(سراسری زبان93)

  1) کاش از تو آموخته بودم که بر هرامر ناپسندی که با آن مواجه می شوم غمیگین نگردم، اگر چه بزرگ باشد.

  2) شاید از تو آموخته باشم که به خاطر هر آن چه از ناپسندی ها به من برسد حتی اگر بزرگ باشد،ناراحت نباشم.

  3) کاش محزون نشدن را بر هر امر ناملایمی که با من مواجه می شود از تو یاد می گرفتم، و او بزرگ باشد.

  4) شاید غم نخوردن را برای آن ناخوشایندی که به من خواهد رسید با وجود بزرگ بودن، از تو بیاموزم.

گزینه 1صحیح است گزینه (2و4) شاید، معنی شده که غلط است و فعل گزینه (3) بصورت ماضی استمراری (یاد می گرفتم) معنی شده که غلط است.

ج) هُناک: اسم اشاره به معنای (آنجا) است ولی اگر خبر مقدم شود به معنی «وجود دارد» ترجمه     می شود.

*« إنَّ هناک مفاهیم بسیطة فی القرآن ندرکها ولکن لانقدر أن نَصفها»     (سراسری زبان 90)

  1) مفاهیم ساده ای که در قرآن است قابل فهم برای ما می باشد،ولی قابل وصف نیستند.

  2) در قرآن مفاهیم ساده ای وجود دارد که درکش می کنیم ولی قادر به توصیفش نیستیم

  3) ما مفاهیم ساده ای را که در قرآن است هرچند درک می کنیم ولی قادر نیستیم آن ها را وصف کنیم.

  4) قرآن مفاهیمی دارد که هرچند ساده است وقادر به فهم آن نیستیم، اما برای ما قابل وصف نیستند.

گزینه 2 صحیح است هر چند (قابل فهم... قابل وصف) برای «ندرک»و«نصف» نیستند پس گزینه (1و4) غلط است. (هرچند) در گزینه 3 در عبارت عربی وجود ندارد.

د) جابجایی و کم یا زیاد کردن کلمه ای در ترجمه و تعریب

یکی از نکات بسیار مهم درتست های سال های اخیر جابه جا کردن  معنی کلمات یا کم یا زیاد کردن کلمه ای در ترجمه و تعریف است.همین طور که در تست بالا دیدید، کلمه (هرچند) در گزینه (3) بود ولی برای آن معادل عربی در متن سوال نبود.

الکتابُ هو الّذی یقدر أن یکون صدیقک المخلص و ینجیک من الضّلال و یرشدک الی سبیل الرشاد»  (سراسری زبان 92)

  1) کتاب است که می تواند دوست مخلص تو باشد و تو را از گمراهی نجات دهد و به راه هدایت ارشاد کند.

  2) این کتاب است که می تواند همان دوست خوب تو باشد که از گمراهی رهایی ات بخشد و به هدایت کشاند.

  3) کتاب همان کسی است که برای تو دوستی خوب و نجات بخش است و تو را به راه درست هدایت می کند

  4) این کتاب است که می تواند دوستی خالص برایت باشد و تو را از گمراهی نجات بخشد و به راه هدایت افکند.

گزینه (1)،در گزینه(2و4) اسم اشاره «این» معادل در جمله عربی وجود ندارد. درگزینه 2 (سبیل:راه) معنی نشده. در گزینه 3 «من الضلال» ترجمه نشده است، همچنین «سبیل الرشاد» بصورت (راه درست) معنی شده که غلط است.«ینجیک: نجات بخش» معنی شده که غلط است در گزینه 4 «صدیقک المخلص: دوست مخلص تو» ضمیر«ک» معنی نشده است.«صدیق»نکره معنی شده است.

هـ) «اِنَّ»و«أنَّ» إنَّ که از حروف مشبهة بالفعل است به معنی (همانا، براستی) است که در اول جمله معنی هم نشود اشکال ندارد، ولی «اَنَّ» وسط جمله (که ، اینست که) معنی می شود.نمونه تست آن در قسمت (ج) آمده که اِنَّ اول جمله معنی نشده است.

و) لای نفی جنس: به معنی «هیچ ...........نیست...،هیچ ... وجود ندارد» ترجمه می شود.

لاسیفَ اَقَطعُ مِن الحقّ : هیچ شمشیری برنده تر از حق نیست.

ز) جمله وصفیه: جمله ای است که اسم نکره ای را توصیف می کند و با «که» معنی می شود البته فعل مطابق نیاز جمله معنی می شود.

ماضی +ماضی= ماضی بعید یا ماضی ساده در ترجمه فارسی

اشتریتُکتاباً قدرایتُه فی مکتبة المدرسة : کتابی را خریدم که آن را در کتابخانه مدرسه دیدم.(دیده بودم)

ماضی + مضارع= ماضی استمراری در ترجمه فارسی

سمعتُ نداءً یَدعونی الی الصدق : ندائی را شنیدم که مرا به صداقت فرا می خواند

ماضی            مضارع                                                                    ماضی استمراری

مضارع +مضارع= مضارع التزامی در ترجمه فارسی

اُفَتَّشُعن کتابٍ یُساعِدُني فی فهم النّصوص : دنبال کتابی می گردمکه مرا در فهم متون یاری کند.

مضارع            مضارع     

 

فهرست منابع و ماخذ

معروف، دکتر یحیی؛ فن ترجمه ؛ تهران؛ انتشارات سمت ، 1381

زرکوب، منصوره؛ روش نوین فن ترجمه (فارسی-عربی،عربی-فارسی) اصفهان؛ انتشارات مانی، 1374

عربی،آزمون های سراسری (سال های 1382 تا 1392)، تهران؛ انتشارات سازمان سنجش آموزش کشور1392

عربی اول متوسطه، سال 1392

عربی دوم متوسطه، سال 1392

عربی سوم متوسطه، سال 1392

 

 

نویسنده؛ احمد عاصم آبادی(ناحیه2 استان قم)