بار عام است فراخوانده شدی باز ای دل
با ملایک شدهای همدم و همراز ای دل
رفته بودی و به خود باز نمیگشتی هیچ
باز هم مهر خدا گشته سبب ساز ای دل
باز هم موسم بیرون زدن از خویش است این
نه به پایان که رسیدی تو به آغاز ای دل
خوشدل از بخت سرافراز به خود میبالی
که به مهمانی اویی تو سرافراز ای دل
باز معبود پذیرفته به درگاه تو را
خانه را پاک کن از غیر بپرداز ای دل
شست باران سحر چشم تو را باز ببین
از همین پنجرۀ روشن دلباز ای دل