در سال های اخیر با مطالعاتی که بر روی فرهنگ و سازگاری انسان ها با مبانی فرهنگی انجام گردیده است این نتیجه گیری به دست می آید که بعضی اشخاص به نحو موثرتری می توانند با فرهنگ خود و فرهنگ های دیگر سازگار شده و به نحو بهتری تنوعات فرهنگی را مورد پذیرش قرار دهند. بر این اساس بود که مفهومی وارد عرصه تحلیل رفتار و توجیه سازگاری موردنظر شد که در ادامه به آن پرداخته می شود. هوش فرهنگی چیست؟ هوش فرهنگی یاCQ عبارت است از توانایی برای رشد خود از طریق یادگیری پیوسته و درک مطلوب تنوعات فرهنگی، ارزش ها، تعقل گرایی و درک انسان ها در بستر فرهنگ و تفاوت های رفتاری آنها. (وندون و که ۲۰۰۵). از آنجا که امروزه ما در موقعیت های کاری مختلف و متنوعی به فعالیت می پردازیم و مفهوم جهانی شدن تداخل فرهنگی را دامن زده است این توانمندی برای سازمان ها، کارکنان و مدیران حائز اهمیت بسیار است.
هوش فرهنگی به افراد کمک می نماید که به نحو موثری تفاوت های بین فرهنگی را کنترل و مدیریت نمایند. کسی که دارای هوش فرهنگی بالایی است حصارهای فرهنگی را درک نموده و می داند همین حصارها است که می تواند رفتار ما و دیگران را چارچوب بندی نماید و همان است که می تواند نحوه فکر کردن و واکنش نشان دادن را در موقعیت های مختلف توجیه نماید اما همین فرد قادر است که این بندها و حصارها را کاهش دهد.
در عین حال کسی که دارای هوش فرهنگی بالایی است این آمادگی را دارد که اختلاف فرهنگی را درک نموده و با قدرت در این عرصه فعالیت نماید، عرصه ای که پر است از تفاوت و اختلاف. در واقع هوش فرهنگی به عنوان یک مفهوم در دنیای معاصر امروز عبارت است از یک توانایی شناختی. (وندن ۲۰۰۵). از دید وندن هوش فرهنگی عبارت است از تشخیص اهمیت مسائل مهم در عرصه روابط بین فردی و به اندازه هوش هیجانی و هوش اجتماعی حائز اهمیت می باشد و آن را می توان کامل کنندهIQ یا هوش شناختی تصور کرد.
علا وه بر این آن را می توان توانایی برای اصلا ح رفتارهای کلا می وغیرکلا می دانست که در موقعیت های خاص یا تعاملا ت ویژه ای قادر است افراد را راهنمایی نماید. (مجموعه آنچه بیان گردید توسط ارلی وانگ (۲۰۰۳) ارائه شده است و توسط ارلی و مسکویسکی (۲۰۰۵) مورد تایید قرار گرفته است).
امروزه نتایج تحقیقاتی که در زمینه هوش فرهنگی انجام شده نشان داده است که آن را می توان پیش بینی کننده سازگاری فرهنگی و تصمیم گیری موفقیت آمیز و انجام وظایف محوله دانست (ارلی و مسکویسکی ۲۰۰۵، ارلی وانگ ۲۰۰۳، ون دنی وانگ ۲۰۰۵)، علا وه برCQ با افزایش فهم ما نسبت به نتایج علمکردهایمان رابطه داشته و با عواملی چون توانایی های عمومی شناختی، هوش عاطفی و گشودگی برای تجربه اندوزی مرتبط است.
به دیگر سخن زمانی که ما اثرات پیش بینی کنندهCQ را بررسی می کنیم قادریم نسبت به عملکرد تصمیم گیری چنین افرادی فهم بیشتری داشته باشیم. بنابراین کسانی که دارای هوش فرهنگی بالا یی هستند به نحو موثرتری در خصوص مسائل فرهنگی و رفتارهای درون و برون فرهنگی تصمیم گیری می کنند. پژوهش ها همچنین نشان داده اند کهCQ پیش بینی کننده سازگاری موقعیت هایی است که ویژگی عمده آن تنوع فرهنگی می باشد.
به طور خلا صه توانایی بالا درCQ رابطه مثبتی با احساس سازگاری و موقعیت هایی که ویژگی آن تنوع می باشد دارد. علا وه بر این نگاهی به مولفه های مرتبط باCQ فهم ما را از رفتارهای افراد افزایش می دهد. برای مثال: CQ راهبردی وCQ رفتاری پیش بینی کننده عملکرد وانجام وظایف می باشد. بنابراین کسانی که توانایی بالا یی در سازگاری با شرایط درون فرهنگی و برون فرهنگی دارند قادرند عملکرد بالا یی در مجموعه های کاری که دارای ویژگی های چند فرهنگی هستند دارند. (ون دنی و انگ ۲۰۰۵) مشابه این مسئله این واقعیت است که کسانی که توانایی بالا یی در سازگاری های رفتاری (کلا می وغیر کلا می) در موقعیت های خاص فرهنگی دارند مخازن انعطاف پذیری از جنبه های پاسخ دهی و رفتاری دارند که در اجرای وظایف به آنها کمک می نماید به خصوص در رابطه با مجموعه های متنوع فرهنگی بنابراین وجودCQ رفتاری با افزایش عملکرد ارتباط دارد در نهایت ون دنی وانگ (۲۰۰۵) تصریح می کند کهCQ انگیزشی وCQ رفتاری هر کدام پیش بینی کننده جنبه های مرتبط با سازگاری اند. برای مثال: افرادی که علا قمندند در موقعیت های فرهنگی تجربه بیندوزند، احساس اعتماد به نفس بیشتری نموده و قادرند با مردمی از فرهنگ های مختلف یا کسانی که زمینه های فرهنگی متفاوتی دارند رابطه بهتری برقرار نموده و سازگاری بیشتری از خود نشان دهند.
همان طوری که پیش از این تاکید گردید افرادی که توانایی های کلا می و غیر کلا می بالا یی دارند بهتر قادرند در موقعیت هایی که ویژگی عمده آن تنوع می باشد به فعالیت بپردازند. آنچه بیان گردید نمونه ای بود از رابطه بین انواع سازگاری با توانایی های مرتبط با هوش فرهنگی، قائدتا سه نوع اصلی سازگاری یعنی سازگاری عمومی، سازگاری تعاملی و سازگاری کاری باCQ ارتباط تنگاتنگی دارد. به طور خلا صه وجودCQ انگیزشی وCQ رفتاری بالا باسازگاری ارتباط مثبتی دارد، بنابراین به نظر می رسد که مطالعات در زمینه فهم هوش فرهنگی می بایست تداوم یافته و آن را به عنوان عاملی برای سازگاری معرفی نمود.
http://vista.ir/article/324484/%D9%87%D9%88%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D8%A8%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C