مزیت نسبی و مزیت مطلق - قسمت دوم

 

مزیت نسبی در تجارت بین‌المللی

مزیت نسبی ارتباط تنگاتنگی با تجارت آزاد دارد که سودمند تلقی می‌شود
ریکاردو پیش‌بینی کرد که هر کشوری در نهایت مزیت نسبی را به رسمیت می‌شناسد و از تلاش برای تولید محصولی که تولید آن پرهزینه‌تر است، دست می‌کشد.

یک مثال  از مزیت نسبی در تجارت بین الملل، مثال مزیت نسبی چین و ایالت متحده است. مزیت نسبی چین با ایالات متحده در قالب نیروی کار ارزان است. کارگران چینی کالاهای مصرفی ساده را با هزینه فرصت بسیار کمتر تولید می کنند. از سوی دیگر مزیت نسبی ایالات متحده در نیروی کار تخصصی و سرمایه‌بر است. کارگران آمریکایی کالاهای پیچیده یا فرصت‌های سرمایه‌گذاری را با هزینه فرصت کمتر تولید می کنند.

تئوری مزیت نسبی به درک اینکه چرا حمایت گرایی معمولاً ناموفق است کمک می‌کند. طرفداران این رویکرد تحلیلی بر این باورند که کشورهایی که در تجارت بین‌الملل فعالیت می‌کنند قبلاً برای یافتن شرکای با مزیت‌های نسبی تلاش کرده‌اند.


اگر کشوری خود را از یک توافقنامه تجارت بین‌المللی خارج کند و یا تعرفه های گمرکی بالا توسط دولت وضع شود ممکن است به منافعی در قالب ایجاد مشاغل و صنایع جدید دست پیدا کند. با این حال، این یک راه‌حل بلند مدت برای یک مشکل تجاری نیست زیرا آن کشور نسبت به همسایگان خود در مضیقه خواهد بود (کشورهایی که قبلاً بهتر می‌توانستند این اقلام را با هزینه فرصت کمتر تولید کنند).


هنگامی که دیوید ریکاردو برای اولین بار اهمیت مزیت نسبی را در اوایل دهه 1800 نشان داد، او مشکلی را حل کرد که حتی آدام اسمیت نیز از آن فرار کرده بود. مزیت نسبی توضیح می‌دهد که چرا یک کشور ممکن است چیزی را تولید و صادر کند که شهروندان آن در مقایسه مستقیم با شهروندان یک کشور دیگر در تولید آن مهارت چندانی ندارند! (به عنوان مثال، در چند سال گذشته، هند به یک تامین‌کننده اصلی خدمات پاسخگویی تلفنی برای بازار آمریکا تبدیل شده است، با اینکه حتی مهارت‌های زبان انگلیسی آنها در حد استاندارد نیست.)

مزایا و معایب مزیت نسبی چیست؟

مزیت نسبی مانند هر مفهوم دیگری مزایا و معایبی به همراه دارد. در این بخش قصد داریم تا به بیان برخی از مزایا و معایب مزیت نسبی بپردازیم.

مزایای مزیت نسبی

در تجارت بین‌الملل، قانون مزیت نسبی اغلب برای توجیه جهانی شدن استفاده می‌شود، زیرا کشورها می‌توانند تنها با تولید کالاهایی که دارای مزیت نسبی هستند، نتایج مادی بیشتری داشته باشند و آن کالاها را با سایر کشورها مبادله کنند. کشورهایی مانند چین و کره جنوبی با تخصصی کردن اقتصاد خود در برخی صنایع متمرکز بر صادرات، که دارای مزیت نسبی بودند، به دستاوردهای بیشتری دست یافتند.


پیروی از مزیت نسبی، کارایی تولید را تنها با تمرکز بر روی آن دسته از وظایف یا محصولاتی که فرد می تواند ارزان‌تر به دست آورد، افزایش می‌دهد. محصولاتی که ساخت آن‌ها گران‌تر یا زمان‌بر است را می توان از جاهای دیگر خریداری کرد. به نوبه خود، این امر حاشیه سود کلی یک شرکت (یا یک کشور) را بهبود می‌بخشد، زیرا هزینه‌های مرتبط با تولید با کارایی کمتر حذف می شود.


معایب مزیت نسبی

از سوی دیگر، تخصص بیش از حد نیز اثرات منفی به ویژه برای کشورهای در حال توسعه دارد. در حالی که تجارت آزاد به کشورهای توسعه یافته امکان دسترسی به نیروی کار ارزان صنعتی را می دهد، کشورهای در حال توسعه درگیر هزینه‌های بالای نیروی انسانی هستند.


از سوی دیگر با واگذاری تولید به کشورهایی با قوانین کار آسان، شرکت‌ها می‌توانند از کودکان کار و شیوه‌های استخدام اجباری غیرقانونی، سود ببرند.


به همین ترتیب، یک کشور فعال در حوزه کشاورزی که فقط بر محصولات صادراتی خاص تمرکز می کند ممکن است در طی چند سال ناخوداگاه منجر به تخلیه خاک و نابودی منابع طبیعی خودش شود.