مفهوم شايستگي در سند تحول بنيادين آموزش و پرورش
یكي از مفاهيم كليدي در سند تحول بنيادين آموزش و پرورش، مفهوم شايستگي است. در بخش کليات اين سند، در تبيين مفهوم « تعليم و تربيت » آمده است .رسيدن به مراتب حيات طيبه مستلزم کسب شايستگيهاي پايه دانسته شده است.نگاهي به مباحث مطرح شده در سند « مباني نظري و فلسفه تعليم و تربيت » (مصوب سال 1390) نشان ميدهد که مفهوم شايستگي مورد توجه سياست گذاران و طراحان اين سند بوده است. براي مثال، در بخش اهداف تربيت آمده است: « براي نقشآفريني در امر تحقق حيات طيبه براي فرد و جامعه، به صورت مناسب، با توجه به روند تکوين و تحول هويت، لازم است متربيان نخست مجموعهاي از شايستگيهاي لازم را کسب نمايند. چنان که گذشت، منظور از شايستگيهاي لازم، مجموعهاي ترکيبي از صفات، توانمنديها و مهارتهاي فردي و جمعي (نظير تعقل، معرفت، ايمان، اراده و تقوا ) ناظر به تکوين و تعالي هويت در تمام شئون زندگي و تمام مؤلفههاي جامعه صالح است که متربيان در جهت درک موقعيت خود و ديگران و عمل براي بهبود مستمر آن در راستاي آماده شدن براي تحقق مراتب حيات طيبه بايد آنها را کسب کنند ...» (مباني نظري و فلسفه تعليم و تربيت، آذر ماه 1390: 154ـ153
در سند تحول بنيادين آموزش و پرورش نيز يکي از مفاهيم کليدي، مفهوم شايستگي است. در بخش کليات اين سند، در تبيين مفهوم « تعليم و تربيت » آمده است: « رسيدن به مراتب حيات طيبه مستلزم کسب شايستگيهاي پايه دانسته شده است. »
در اين بيانيه نيز بنابر آنچه که در مفهوم «تعليم و تربيت» گفته شد، طبيعتاً به مفهوم شايستگي اشارات آشکاري شده است. در زير به نمونههايي از اين گزارهها اشاره ميشود :
« بند 5. زمينهسازي کسب شايستگيهاي پايه با تأکيد بر خصوصيات مشترک اسلامي ايران و انقلابي، در راستاي تکوين و تعالي پيوسته هويت دانشآموزان در ابعاد فردي، خانوادگي و اجتماعي.
بند 24. روحيه کارآفريني، کسب شايستگيهاي عام حرفهاي و مهارتي و هنري زمينهساز کار مولد.
رويکرد شايستگي در مديريت منابع انساني رويکرد جديدي نيست. شايستگي موضوعي بسيار کهن و پرسابقه است و در آثار يونان باستان، آيات قرآن کريم، کلام معصومين ( ع )، ادبيات حکما و اشعار شاعران، نمونههاي آن به وفور يافت ميشود. در ادبيات کشورهاي غربي اين اصطلاح در اواخر دهة 1960 و اوائل دهة 1970 رونق چشمگيري يافت و به يکي از پرکاربردترين مفاهيم مورداستفادة مؤسسات و نهادهاي آموزشي و اعتبارسنجي تبديل شد.
عهدنامة امام علي(ع) خطاب به مالک اشتر، مملو از شايستگيهاي مورد انتظار از ردههاي گوناگون مسئولان در حکومت اسلامي است. روميهاي قديم، شکلي از شايستگي را در تلاشي براي ارائة ويژگيهاي يک « سرباز خوب رومي » به کار بردهاند. خواجه نظامالملک در کتاب « سياستنامه »، شايستگيهاي مطلوب براي بسياري از پستها و مقامات حکومتي را فهرست کرده است.با بررسي ادبيات موضوع مربوط به شايستگي و تعريفهايي که دربارة آن ارائة شده است، اولين چيزي که به خوبي مشخص ميشود، فقدان تعريف واحد و اصطلاحشناسي مشخص و معين در مورد شايستگي و ماهيت آن است. شايستگي (صلاحيت) در لغت به عنوان در خور، سزاوار، کفايت کننده، قابل پذيرش، توانا و دارندة آمادگي کافي براي واردشدن به حرفهاي خاص مطرح شده است و با داشتن گواهي در آن حرفه ارتباط مستقيمي دارد . معين، 1364)،صافي (1376) و ملکي (1376) نيز بر همين تعريف تأکيد دارند. فرهنگ آکسفورد شايستگي را « قدرت، توانايي و ظرفيت انجامدادن يک وظيفه » تعريف کرده است (آکسفورد، 2005.
اصطلاح شايستگي براي توصيف مجموعهاي از رفتارها به کار ميرود که ترکيب پيچيده و واحدي از دانش، مهارت، تواناييها و انگيزهها را منعکس ميکند و با عملکرد در يک نقش خاص مرتبط است. براي مثال، شايستگي گوشدادن که معمولاً در مدلهاي شايستگي وجود دارد، شامل رفتارهايي از قبيل تماس چشمي، تکاندادن سر، تصديق شفاهي، تعبير صحيح و... است. اينکه فرد چطور شايستگي گوشدادن را به طور مناسب به کار ببرد، به دانش دربارة گوشدادن، توانايي درک شنيدهها، مهارت دربارة رفتارهاي گوشدادن و نهايتاً انگيزه براي گوشکردن وابسته است (OSI,2003). اين تعريف مبناي بسياري از پژوهشهاست.
فيض و همکاران (1388) در يک پژوهش کيفي به اين نتيجه رسيدند که عنوان شايستگي فقط بايد به مقولاتي نسبت داده شود که:
اولاً: سرمايهاي قابل يادگيري باشد؛
ثانياً: ارتقاي مستمر براي آن امکانپذير باشد؛
ثالثاً: در راستاي تعالي فرد و کمک او به تعالي ديگران قابل استفاده باشد.
به علاوة اينکه هر شايستگي، همزمان جزئي از شايستگي فراتري است که خود نيز به اجزاي فروتري قابل تجزيه است.