نکات جذاب مدیریتی

-اگر می­خواهید در اوج بمانید، باید به همان اندازه سخت­تر کار کنید.

-اگر کسی به راستی از شایستگی خود، بهره گرفته و سخت کار کند، همه چیز امکان­پذیر است.

-هر کاری را باید کسی انجام دهد که شایستگی آن را دارد.

-هر چه که می­خواهید انجام دهید، مجسم کنید که انجام داده­اید و سپس از خرد خود ، بهره بگیرید خواهید دید که می­توانید آن کا ررا انجام دهید.

- مردمی که منفی باف و ترسو هستند و به آسانی، همه چیز را رها می­کنند، هرگز کار مهمی انجام نخواهند داد.

-امکانات در هر حیطه کاری، پنهان هستند و این شما هستید که باید آنها را کشف کنید.

-ناامیدی و شکست حتی ، در نوآورانه­ترین کارها، به وجود می­آید، ولی مهم این است که اراده کنید و پایان کار خود را در نظر بیاورید، مهم نیست آن کار چه باشد.

- مانند اهل فکر ، عمل کنید و مانند اهل عمل ، فکر کنید

-وقتی نوبت به ملاحظات ضروری در زمان ادغام می­رسد، به خودتان زحمت اولویت بندی ندهید، بجنبید.

-بردن شاید همه چیز نباشد، ولی باختن هیچ چیز نیست.

-رسیدن به اهداف دشوار، سخت­تر است، ولی منافع پایداری برایتان به دنبال دارد. تنها افراد ضعیف به فکر رسیدن به اهداف آسان هستند، که اغلب هم در پایان شکست می­خورند.

-اگر نمی­دانید جریان چیست، نگران نباشید، به جای نگرانی ،خودتان را در بطن آن قرار دهید.

-خردمند کیست؟ کسی که از همه می­آموزد

-آمادگی داشتن به معنای امیدوار بودن  به رخ دادن بهترین اتفاقات نیست، بلکه به این معناست که به هر قیمتی که شده تدبیری برای مقابله با بدترین­ها بیندیشیم.

-دنیای واقعی همین است، با آن کنار بیایید.

-بزرگترین دارایی انسان دانشی است که از طریق تجربه­ای طولانی آن را به دست آورده و به وسیله آن می­توان انسان­های بزرگ را هدایت کرد.

-با واقعیت همان طور که هست روبرو شوید، نه آن طور که بوده یا شما می­خواهید باشد.

-قدرت ، یعنی توانایی ایجاد تغییر، پس اگر قدرتی دارید و از آن استفاده نمی­کنید، آن را تلف می­کنید.

-بعضی از مردم دلشان می­خواهد اتفاقی رخ دهد، برخی دیگر آرزوی رخ دادن آن را دارند، و عده­ای دیگر کاری می­کنند که آن اتفاق رخ دهد.

-به ارث بردن قدرت ،اغلب آسان­تر از به دست آوردن آن است. ولی تحویل آن به نفر بعدی معمولا به طرز شگفت­انگیزی دشوار است.

-ما معمولا قدرت را به ارث نمی­بریم، اغلب برای به دست آوردن نفوذ ، می­جنگیم. و برای بدست آوردن آن باید استعداد رهبری خود را به قوت بسیار نشان دهیم.

نکات خواندنی

- مهم نیست آدمی چند جلد کتاب خوانده است. به چه جاهایی سفر نموده و چند بهار از عمرش گذشته است اما مهم  این است چه به دنیا هدیه می­دهد. مهم این است که از فرصتی که در اختیار دارد چه ردی از خود بر جای می­گذارد. یکی می­نویسد تا ردی از خود برجا گذارد و یکی به دیگران می­آموزد آنچه را می­داند تا شاگردانش ردی به جای مانده از او باشند و بعضی با ثروت­شان کاخ­ها و ساختمان­های اهدایی می­سازند تا نامی از خود بجای بگذارند.

-از انشتین نقل شده است که اگر یک ساعت برای نجات جهان ، فرصت داشتم 55 دقیقه را صرف تبیین و روشن نمودن مسأله می­نمودم و پنج دقیقه را صرف عمل می­نمودم

-تربیت ما نباید سوگلی پرور باشد(انسانی که همیشه در کانون توجه است)

-با انسان­های تحصیل کرده ارتباط برقرار نمودن سخت است

-ما فرهنگ صراحت گویی نداریم

-از مدیریت سرهنگی به مدیریت فرهنگی روی بیاوریم

-کودکان و نوجوانان امروز متفاوت­تر، باهوش­تر، سر و زبان دارتر و بیشتر در کانون توجه­اند

-هر کاری که بدون تفکر انجام می­دهیم جزو شخصیت ماست و نهادینه شده است

-ژاپنی­ها مدعنی­اند که پیشرفت خود را مدیون سرمایه­گذاری در دوره ابتدایی هستند

-در سرزمین ما ،هر کس دوست دارد تجربه مدیریتی­اش را برای خود نگهدارد

-در سازمان­ها ، باید عقل گذشته در دستان نیروی جدید باشد

-انسانها اغلب به دنبال راه حل­های ساده نیستند سازمان­ها هم همین طورند

-با چند شاخص محدود ، هرگز نمی­توان یک سازمان را ارزیابی نمود

-نیازها متغیراند و انسانها متفاوت و دارای نیازهای متفاوت

-اگر انسان باهوش بالا ، را در قسمتی از سازمان به کار بگیریم که کارش تکراری باشد هرگز موفق نخواهد بود

گفت و شنودی با خدا

 

 

گفتم: خسته ام

گفت: لاتقنطوا من رحمه الله، از رحمت خدا نا امید نشوید(زمر/53)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای

گفت: فاذکرونی اذکرکم، مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم(بقره/152)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفت: و ما یدریک لعل الساعه تکون قریبا، توچه می دانی! شاید موعدش نزدیک باشد(احزاب/63)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟

گفت: و اتبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله، کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند(یونس/109)

گفتم: تو خدایی و صبور! من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچک است....

گفت: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم، شاید چیزی را که تو دوست داری، به صلاحت نباشد(بقره/216)

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...

گفت: ان الله بالناس لرئوف رحیم، خدا نسبت به همه مردم(نسبت به همه) مهربان است(بقره/143)

گفتم: دلم گرفته!

گفت: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا، باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند(یونس/58)

گفتم: توکلت علی الله

گفت: ان الله یحب المتوکلین، خدا آنهایی را که توکل می کنند دوست دارد(آل عمران/159)

گفتم: خیلی چاکریم! خیلی دوستت دارم!

گفت: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره، بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می کنند. اگر خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان در دنیا و آخرت ضرر می کنند(حج/11)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می کنم

گفت: فانی قریب، پس همانا من نزدیکم(بقره/186)

گفتم: تو همیشه نزدیکی، من دورم.... کاش می شد به تو نزدیک بشوم

گفت: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال، هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن(اعراف/ 205)

گفتم: این هم توفیق می خواهد!

گفت: الا تحبون ان یغفر الله لکم، دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟!(نور/22)

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی!

گفت: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه، پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید(هود/90)

گفتم: با ایه همه گناه... آخر چه کاری می توانم بکنم؟

گفت: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبه عن عباده، مگر نمی دانید خداست که توبه را از بنده هایش قبول می کند؟!(توبه/104)

گفتم: دیگر روی توبه ندارم!

گفت: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب، ولی خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده گناه هست و پذیرنده توبه(غافر/3)

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟

گفت: ان الله یغفر الذنوب جمیعا، خدا همه گناهها را می بخشد(زمر/53)

گفتم: یعنی اگر باز هم بیایم؟ باز هم مرا می بخشی؟

گفت: و من یغفر الذنوب الا الله، چرا که نه، به جز خدا کیست که گناهان را ببخشد؟(آل عمران/135)

گفتم: نمی دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می زند: ذوبم می کند: عاشق می شوم!... توبه می کنم

گفت: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین، این را بدان که، خدا هم توبه کننده ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد(بقره/222)

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک، ای خدا و پروردگار من! آخر، من جز تو که را دارم؟

گفت: الیس الله بکاف عبده، خدا برای بنده اش کافی نیست؟(زمر/36)

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می توانم بکنم؟

گفت: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکر کثیرا و سبحوه بکره و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور و کان بالمؤمنین رحیما، ای مؤمنین خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته هایش بر شما درود و رحمت می فرستند تا شما را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است.(احزاب/42)

گفتم: هیچ کس نمی داند تو دلم چه می گذرد!

گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه، خدا حائل هست بین انسان و قلبش!(انفال/24)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم!

گفت: نحن اقرب الیه من حب الورید، ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم(ق/16)

با خودم گفتم: خداوند! .... خالق هستی!... با فرشته هایش!... به ما درود می فرستند تا هدایت شویم؟!... پس باید ثابت کنم که شایسته سلام و درود عرشیانم. باید گوهر درونم را از هر چه زنگار است پاک کنم...

مطالب آموزنده 2

 

 

هر کس این پنج چیز را نداشته باشد، (از زندگی خود) چندان بهره­ای نمی­برد: عقل، دین، ادب، شرم و خوش خلقی (امام حسین(ع))

انسان ورق کاغذ نیست که آب رودخانه به هر جایی که خواهد او را بکشاند، بلکه انسان شناگری است ماهر که با دو دست اراده و اقدام در دریای بیکران عادت به هر طرفی خواهد تواند رفت. (ساموئل اسمایلز)

همیشه به نور خورشید بنگرید، در این صورت تاریک­ها و سایه­ها را نخواهید دید.(هلن کلر)

نعمت­های خود را بشمارید، نه محرومیت­ها را(دیل کارنگی)

تنها کسی موفق می­شود که به انتظار دیگران ننشیند.(شیللر)

آن قدر به تاریکی لعنت نفرستید، یک شمع روشن کنید.(کنفوسیوس)

آدم­ها سعی می­کنند که وقت­کشی کنند، در حالی که این زمان است که آنها را می­کشد.(بوسیکو)

انسان مانند رودخانه است، هر چه عمیق­تر باشد آرام­تر است.(منتسکیو)

شادی و نشاط خون را پالایش داده و موجب تحریک و جوانی فرد می­شود تا او را برای هر کاری آماده سازد.(رابرت برتن)

دشمنی کسی را در دل را مده که این کار تو را همیشه غمگین دارد.(ارسطو)

هر جا زمینی را بکاوی، گنجی خواهی یافت. اما باید باد ایمان یک دهقان زمین را بکاری(خلیل جبران خلیل)

 

رازهای مدیریتی

بالاترین هنر مدیر مدرسه آن است که کمک کند افراد با هم کار کنند نه در مقابل هم

 

مدرسه سکوی پرواز دانش­آموزان است. هر چه سکو بالاتر رود دانش­آموزان برای پریدن و اوج گرفتن شانس موفقیت بیشتری دارند.

 

بزرگترین ضرر مدارس این است که یک دانش­آموز را در حالی به جامعه بفرستد که مهارت زندگی کردن را نیاموخته باشد.

 

هنر مدیریت در مدرسه این است که نگذارد افراد احساس کنند که مدرسه جای وقت گذرانی است.

 

موتور محرکه هر مدرسه­ای، میزان اعتماد به نفس مدیر مدرسه است.

 

هیچ احساسی برای یک مدیر خطرناک­تر از آن نیست که فکر کند شایسته­ترین فرد برای اداره یک مدرسه تنها او بوده است.

 

کار کردن با مدیری سخت است که ستایش کردن را مشکل­تر از انتقاد کردن می­داند.

 

اگر از خطاهای جزیی دانش­آموزان چشم­پوشی نکنید آنها را به انجام خطاهای بزرگ­تری تشویق کرده­اید.

 

پیام های مدیریتی

شکست افراد را در کارهای ابتکاری، وسیله سرزنش آنها قرار ندهید. بلکه به عنوان فرصتی برای یادگیری بهتر تلقی کنید.

 

کارگروهی به معنای واقعی را به عنوان فرهنگ مدرسه نهادینه کنید.

 

ریسک و تغییر پذیری، کنترل توأم با آزادی عمل، فرهنگ مشارکتی و یادگیری عمیق را پرورش دهید.

 

کاهش نظارت بیرونی و توسعه خود نظارتی

 

مدیران مدارس باید جرأت کنند و کار اطلاعاتی را شروع کنند. خطر این کار کمتر از حبس کردن اطلاعات است.

 

 

با تیم سازی دانش­آموزان و تشکیل گروههای درسی فرصتهای یادگیری بهتری را برای آنان ایجاد کنید.

به اعضای مدرسه اجازه شرکت در فرآیندهای تصمیم گیری و نیز استقلال عمل داده شود تا ابتکار به خرج دهند و راه حلهای جدید ارائه دهند.

نکته ها

 

 

نکته ها:

 

انسان موفق شده است تا تمام اشکال حیات را کنترل کند ،زیرا زمان بیشتری را صرف رشد ونمو کرده است،اگر هنوز هم وقت بیشتری صرف کند واین زمان را عاقلانه بگذراند  ممکن است بیاموزد تا خود رانیز کنترل نماید و از نو بسازد.

 

 

به هر حال هدف زندگی ،زیستن است، حداکثر تجربیات را داشتن ، مشتاقانه وبدون ترس تجربیات جدیدتر وغنی تر را یافتن

 

اگر می خواهیم مردم را آن طور که واقعا هستند ، ببینیم باید آنها را بی هیچ قید وشرطی دوست بداریم.

اگر چنینن نکنیم ، ممکن است آنها هرگز حقیقت خودشان را برای ما آشکار نکنند و ما انهارا از دست بدهیم.